sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

واقعیت عجیب 

چه چیز عجیبی در این عکس می بینید؟!  
 

 

این عکس را در رایانه خود ذخیره کرده(بر روی عکس کلیک راست کرده و گزینه save picture as را انتخاب کنید) و بعد از آن عکس را به حالت عادی خود بر گردانید یعنی ۱۸۰ درجه بچرخانید.سپس مطلب زیر رابخوانید. 

  

پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال ۱۹۸۰ عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدر مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد.

درست کردن این عکس‌ها، کار چندان مشکلی نیست. کافی است که عکس خودتان یا کس دیگر را تغییر جهت بدهید ولی قسمت لب و چشم‌ها را تغییر جهت ندهید.

 

توضیحات مختلفی برای این پدیده وجود دارد ولی بهترین توجیه به شرح زیر است:

مغز ما به وسیله دو فرایند جداگانه اشیا را از هم تمیز می‌دهد. در فرایند اول، ما به اشیا به عنوان یک کل نگاه می‌کنیم و شیء مورد نظر را که می‌تواند چهره یک نفر باشد با نقشه ذهنی که از اشیا و چهره‌های دیگر داریم مقایسه می‌کنیم.

اما در فرایند دوم، مغز ما برای افتراق اشیایی مختلف از هم به جزئیات تمرکز می‌کند و مثلا روی بینی، لب یا چشم‌ها تمرکز می‌کند.

از آنجا که ما به ندرت، عکس‌های بالا پایین شده از چهره را می‌بینیم، مدل‌ها و نقشه‌هایی از این طور عکس‌ها را نداریم، در نتیجه فرایند اول به درستی عمل نمی‌کند و فرایند دوم تشخیص چهره، از انجا که روی جزئیات تمرکز دارد، چیز غیرطبیعی در عکس تشخیص نمی‌دهد و نمی‌تواند کشف کند که چشم‌ها و لب‌ها برعکس شده‌اند.

حقیقت این است که سیستم بینایی ما با دستگاه‌های اپتیک و رایانه‌ای ثبت و پردازش عکس تفاوت زیادی دارد. گاهی با شگقتی هنگامی که متوجه توهمات و خطاهای بینایی خودمان می‌شویم، تازه پی به این مطلب می‌بریم. اما این خطاها، جدا از جالب بودن به دانشمندان عصب‌شناس در فهم مکانیسم‌های پیچیده مغزمان کمک می‌‌کنند.

یک داستان

  

مرگ همکار

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:
 
 دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم.

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.

این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند: این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!
 
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.
 
آینه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصویر خود را مى‌دید. نوشته‌اى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:

تنها یک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید زندگى‌تان را متحوّل کنید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقیت‌هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید به خودتان کمک کنید.
 
زندگى شما وقتى که رئیستان، دوستانتان، والدین‌تان، شریک زندگى‌تان یا محل کارتان تغییر مى‌کند، دستخوش تغییر نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مى‌کند که شما تغییر کنید، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول زندگى خودتان مى‌باشید.
 
مهم‌ترین رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.
 
خودتان را امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن‌ها و چیزهاى از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت‌هاى زندگى خودتان را بسازید.

دنیا مثل آینه است. انعکاس افکارى که فرد قویاً به آن‌ها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.


 

 

 

کمی صبر کنید..........












http://www.img.online-dl.com/images/b4428_7.gif





http://www.img.online-dl.com/images/m5466_3.gif




http://www.img.online-dl.com/images/f4948_8.gif

کتابخانه

 

اگر می خواهید برای اتاق خود یک کتاب خانه طراحی کنید 

به این طراحی ها نگاهی بیندازید .  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاقیت یک اسب

 

روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد . حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد
بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید . او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد . آن ها با بیل در چاه سنگ و خاک ریختند

اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد . آنها باز هم روی او خاک ریختند . کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کردبا هر تکه سنگ و خاکی که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، خاکها را پا یین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین طور که روی او خاک می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد

نتیجه : زندگی در حال ریختن سنگ وخاک بررویماست. تنها راه رهایی این است که آنها را کنار بزنیم و یک قدم بالا بیاییم. هریک از مشکلات ما به منزله سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم.

یک اتفاق عجیب

 

عجیبه!
دو رقم آخر سال تولدت رو با سنت جمع کن، میشه 90!
این قضیه درمورد همه صدق می کنه! این اتفاق هر 823 سال یکبار تکرار میشه. 
 

داستان کوتاه

بدبینی  

 

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود : نامه ای به خدا !!!
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی ۸۳ ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم ر ا برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن…
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان ۹۶ دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند…
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا ! همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم ؟ به لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی… البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان بی انصاف اداره پست آن را برداشته اند.

گاریکلماتور

انسانهای خوشبین و بد بین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما  

 

را اختراع می‌کند و بدبین چتر نجات.  

 

                       

 

 

خوب گوش کردن را یاد بگیریم 


گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند... 

 

  

           

کلاس خلاقیت ۲

                                       

 

 

 

 

  

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ به معما

 ضمن تشکر از دانیال  

تا به حال سعی کردم پاسخ معما ها را تایی یا رد نکنم چون تو کلاس گفتم که برای هر مسئله به تعداد افراد خلاق پاسخ وجود دارد . اما حیفم آمد  این حواب جالب و منطقی را نبینید  

با تشکر از دانیال

 

دانیال ظهوریان

دوشنبه 26 اردیبهشت ماه سال 1390 ساعت 8:29 PM
اشتباه نکنید
گفته هوا سرد تر میشه
نگفته دما
دما یک کمیت عددیست و روی کاغذ!
وقتی میگیم دمای هوا 0 درجه است طبق قرار دادی که خودمون داشتیم روی کاغذ مینویسیم صفر درجه!
اما اینکه احساس ما میگه هوا دو برابر سرد تر شده دلیل نمیشه که ما عدد 2 رو در 0 ضرب کنیم چون سرد شدن هوا با پایین رفتن درجه ی هوا معلوم میشه پس این اشتباه گفتاری ما ست!
در واقع ما باید بگیم دمای هوا دو برابر کاهش قبلی کاهش پیدا کرده!
خلاصش اینه که ما یه سری قرارداد های ریاضی با خودمون بستیم که بتونیم ثبت و ضبط داشته باشیم این دلیل نمیشه که بیاییم وقایع تجربی رو با دو دوتا چارتای ریاضی بسنجیم!
اما به نظر من جواب به سیستم بدن انسان بستگی داره.مثلا اگر دمای بدن ما بجای 37 درجه،50 بود جواب این سوال حتما فرق می کرد.به نظر من گرمی و سردی رو باید نسبت به 37 سنجید.......مثلا برای سنجش صوت معیار اندازه گیری دستگاها سیستم شنوایی آدمه نه فیزیک و ریاضی.
...............ولی نمی دونم چه جوری.چون مثلا از نظر حسی 37- خیلی سردتر از 37 درجس.بیشتر از 2 برابر!!!!
یک راه دیکه هم هست که دما رو به کلوین یا فارنهایت بدست بیاریم و بعد دو برابرش کنیم بعد به سانتی گراد دربیاریم