sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

معرفی یک کتاب استثنایی

 

 

 

 

 

دنیای شگفت انگیز کاغذ  

 

انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان  

 

نویسنده و طراح : رامین رازانی  

 

 

  

 

 

 

 

شاید ریشه بازی با کاغذ نیز همچون بسیاری از امور ‏دیگر در شرق باشد: در چین و ژاپن که با کاغذ شکل‌های ‏مقدس یا خوش‌یمن می‌ساختند و این کار از آیین‌های خاص در ‏میان این مردم محسوب می‌شد. اما بازی با کاغذ، آن‌گونه ‏که در مجموعه حاضر مورد توجه است، ریشه در سال‌های ‏اول قرن بیستم دارد.‏
آنچه در نمونه‌های کاغذی مجموعه حاضر ارائه شده است، ‏سطوح گوناگون هندسی است که برای تبدیل شدن به فضای ‏سه بعدی، نیاز به یک بعد چهارم موقت، یعنی زمان دارد ‏ـ مقصود حرکت‌هایی مانند انتقال موازی بر سطح و چرخش ‏بر روی آن، «تا» زدن بر محور قرینگی یا ترکیبی از ‏آنهاست. به این ترتیب، با حرکت‌هایی مشخص، شیئی شکل ‏می‌گیرد که نشانگر چیزی غیر از خود اوست. این کار که ‏به افسون جادویی کوچک می‌ماند فضایی جز زمان و ماده ‏به وجود می‌آورد؛ فضایی که تبلور خیال ماست، و شاید ‏روزی کسانی آن را بسازند و دیگران نیز از آن بازدید ‏کنند.  

  

 

سه طرح از داخل کتاب انتخاب شده که با پرینت گرفتن از این طرح ها   

روی کاغذ ۱۴۰ گرمی  می توانید این ماکت ها را بسازید  

 

به نظر من و چند تن از دوستانی که مهندس معماری هستند کار آقای رازانی  

 

بسیار شگفت انگیز و خلاقانه است آن چیزی که کم تر در دانشگاه ها و مدارس  

 

ما به آن توجه می شود قابل عرض است که آقای رازانی دکترای معماری داشته و   

در کشور آلمان ساکن هستند و یکی از معماران برجسته ی این کشور می باشند

 

طرح شماره ی یک  

 

 

 

  

  

 

 

 

 

 

 

 

 

برای دیدن طرخ ها به ادامه ی مطلب مراجعه کنید  

 

 

  

 

 

  

 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
معید برادران سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://smbh.mihanblog.com

آقا سلام آقا سایت مسابقات کانون را معرفی کنید به آدرس :
www.kanooquiz.ir

ما مسابقه دادیم و برنده شدیم هدایای جالب و علمی میفرستند

حسام لایق سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

آقا قبلا تو کلاس معرفی کرده بودینش

علی رضا ضیایی مقدم سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ

یک داستان اموزنده برای بچه ها < یکی بود یکی نبود بچه خرگوش کوچولویی با مادرش تو خونشون زندگی میکردند یک روز خرگوش کوچولو گفت مامان جون من بزرگ شدم می خواهم از پیش شما برم مامانش گفت اگه تو از پیش من بری من به دنبالت مییام خرگوش کوچولو گفت اگه دنبالم بیای من ماهی می شم واز پیش شما میرم مامانش گفت اگه تو ماهی بشی من ماهیگیر میشم و همه دریا را میگردم خرگوش کوچولو گفت اگه ماهیگیر بشی من گل میشم و توی باغچه قایم میشم مامانش گفت اگه گل بشی من باغبان میشم و همه ی باغچه های دنیا را دنبالت می گردم پس من پرنده میشم و پر میزنم و میرم اگه پرنده بشی و از پیشم بری من درخت میشم تا هر وقت خسته شدی روی شاخه هام بنشینی خرگوش کوچولو گفت اگه درخت بشی من حالا بچه کوچولو میشم و توی خونه میمونم مامانش گفت اگه تو کوچولوی من بشی و توی خونه بمونی من مادرت میشم و توی اغوشم میگیرمت خرگوش کوچولو همون جا پیش مامانش موند> اون فهمید هیچ جای امنی بهتر از خانه ی خودمون نیست و هیچکس مهربان تر از پدر ومادر نیست . داستان بچه خرگوش کوچولو یی است که فکر میکنه بزرگ شده و میتونه تنها ی تنها بدونه مادرش زندگی کنه در پایان اون می فهمه که هرگز نمیتونه اغوش مادرش را ترک کنه.

معید برادران سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:04 ب.ظ http://smbh.mihanblog.com

آقا ولی برای ما نه! ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ): ):

هروی چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ

اقا کجا این کتاب را پیدا کنیم

کتابخانه ی کانون زبان خیابان گلستان

امیرمرتضی سالاری جمعه 29 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:10 ب.ظ

شما هم درست کنید آقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد