sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

پلاتی پوس - پستاندار تخم گذار

پلاتیپوس

پلاتیپوس ها کنار رودخانه ها و دریاچه های شرق استرالیا زندگی  

می کنند.

آن ها از کرم ها و حیوانات کوچک دیگری که در آب زندگی می کنند،تغذیه می کنند. 


پلاتیپوس بی دندان 

 پلاتیپوس 

بدن پلاتیپوس پوشیده از سه لایه ی خز ضخیم و قهوه ای رنگ است.

پلاتیپوس ها کنار رودخانه ها و دریاچه های شرق استرالیا زندگی می کنند.

آن ها از کرم ها و حیوانات کوچک دیگری که در آب زندگی می کنند،تغذیه می کنند. 

 

پلاتیپوس 

 

پلاتیپوس ها پاهایی پرده دار،منقاری شبیه به اردک و دمی شبیه به سگ آبی دارند.

پلاتیپوس ها پستاندارند اما تخم می گذارند.تنها دو پستاندار در جهان اینگونه می باشند.

پلاتیپوس ها منقار چرمی دارند که شبیه به منقار اردک است.پوشش بدن این حیوان خز است  و دمی شبیه به سگ آبی دارد.این حیوان از پاهای پرده دار خود برای شنا و از چنگال هایش برای حفر کردن لانه های زیرزمینی استفاده می کند.پلاتیپوس های ماده تخم می گذارند و هنگامی که بچه هایشان از تخم بیرون آمدند،به آن ها شیر می دهند.

پلاتیپوس ها از پاهای پرده دار و دم های پهن 12 سانتی متری خود برای شنا استفاده می کنند.این حیوان به هنگام شنا چشم های خود را می بندد.آن ها اغلب قبل از طلوع آفتاب و چند ساعت قبل از غروب خورشید به دنبال غذا می گردند.این حیوان از جانوران موجود در رودخانه ها و دریاچه ها تغذیه می کند.آن ها شکار خود را به کمک عصب های خاصی که روی منقار چرمی آن ها قرار دارد،پیدا می کنند. 

پلاتیپوس 

پلاتیپوس ها دندان ندارند.طول بدن این حیوان بیش از 45 سانتی متر و وزنش 3/2 کیلوگرم است.جنس مذکر این حیوان بزرگتر از جنس مونثش می باشد. پلاتیپوس های مذکر سیخک های تیزی پشت قوزک پاهای عقبی خود دارند.این سیخک ها به غده های سمی ارتباط دارند. پلاتیپوس ها از این غده های سمی برای حمایت خود در مقابل دیگر حیوانات استفاده می کنند. 

 

پلاتیپوس 

 

این حیوان از پاهای پرده دار خود برای شنا استفاده می کند،اما در خشکی پرده ها زیر پاها جمع می شود و در عوض چند پنجه برای حفر لانه های زیرزمینی نمایان می شود. طول بعضی از این لانه ها حدود 25 متر است.هر پلاتیپوس یک لانه ی زیرزمینی برای خودش دارد. 

 

داستانک

هشت نان و سه گرسنه

 هشت نان و سه گرسنه 

 

راستی که تعارف هم آمد و نیامد دارد. تازه نشسته بودیم نانی به سق بزنیم که سر و کله تازه‏ واردی پیدا شد. دلمان نیامد تعارف نکنیم: بفرما چاشت! او هم صاف آمد و سر سفره نشست.

سفره پارچه‏ای قرمز رنگم را زیر درخت نخل پهن کردم، من سه نان در آن گذاشتم و دوست هم سفرم پنج‏تا. حالا ما سه نفر بودیم و سه نان بی‏زبان. صبحانه خوردن بعد از مسیری طولانی، در کنار منظره فرات و چشم‏انداز نخل‏ها، آن هم با نان خانگی و پونه‏های اطراف ساحل، حال را حسابی جا می‏آورد. من و دوستم تا اینجا هر چه داشتیم ریخته بودیم توی سفره و با هم خورده بودیم. عین دو برادر. من و تویی در کار نبود. مردم شهر همیشه حسرت دوستی ما را می‏خوردند.

- عین دو برادرند!

اما از وقتی که مرد تازه وارد برخاست همه چیز عوض شد. انگار من و دوستم هیچ عهد دوستی نداشته‏‏ایم. همه‏اش از وقتی شروع شد که تازه وارد برخاست؛ لب و لوچه‏اش را پاک کرد؛ از پذیرایی ما تشکر کرد و دست در پرشالش برد. کیسه‏ای پر از درهم درآورد و هشت درهم جلوی ما دوتا گذاشت.

- این هم برای شما.

این را گفت و رفت. دوستم فوراً دست دراز کرد و پنج درهم برداشت و گفت: این مال من، که پنج تا نان توی سفره گذاشتم.؛ بقیه هم مال تو، که سه تا نان در سفره گذاشتی.

اگر همان اول قبول کرده بودم، به نفعم بود. خیط هم نمی‏شدم. اما بسوزد پدر طمع که همیشه باعث دماغ سوزی می‏شود. پا سفت کردم و گفتم: نه خیر! این‏طوری نمی‏شود. این تقسیم عادلانه نیست. درست است که ما هر دو دوست هستیم؛ از دوست هم بالاتر؛ اما حساب، حساب است و کاکا برادر. سهم من بیشتر می‏شود.

دوستم گفت: چه کاکا و چه برادر، سهم تو بیشتر از این نمی‏شود.

- مگر ما هشت‏ نان توی سفره نگذاشته‏ایم؟

- چرا!

- باید ببینیم از این هشت نان هر کدام چقدر خورده‏ایم.

- بسم‏ا...، حساب کن.

- سهم مهمان به کنار. اگر من و تو به اندازه هم خورده باشیم، نصف پول‏ها گیر تو می‏آید، نصفی هم می‏ماند برای من.

- یعنی می‏گویی تو که سه تا نان بیشتر نداشته‏ای چهار درهم بگیری!؟

- برای اینکه به طور مساوی خورده‏ایم.

صدایمان که بلند شد، مردی که با اسبش از کنار رودخانه می‏گذشت، افسار اسبش را کشید و گفت: چه خبر است؟ اگر دعوا دارید، بروید دارالاماره پیش حلال مشکلات، علی‏علیه‏السلام.

حرف‏هایمان را که در دادگاه زدیم، امیرالمومنین‏ علیه‏السلام با لبخند رو به من کرد و فرمود: اگر به تقسیم دوستت رضایت دهی به نفع تو است.

گفتم: می‏فرمایید سه درهم را بگیرم؟ پا سفت کردم و گفتم: الا و بلا که باید عدالت را پیاده کنید. حق را به حق دار بدهید. ما برای همین به اینجا آمده‏ایم.

امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: حالا که راضی به تقسیم دوستت نیستی و عدالت را می‏خواهی، عدالت این است که یک درهم سهم تو می‏شود، هفت درهم سهم دوستت.

با تعجب به چشمان امیرالمومنین علیه‏السلام خیره شدم و گفتم: من یک درهم بگیرم و او هفت درهم؟ این کجایش عدالت است؟

امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: مگر شما نگفتید روی هم هشت قرص نان داشته‏اید که سه نفری آن را خورده‏اید؟ بسیار خوب اگر آن را ضرب در سه کنیم، بیست و چهار تکه می‏شود. شما سه نفر این بیست و چهار تکه را خورده‏اید و چون معلوم نیست که کدام بیشتر خورده‏اید، حکم به تساوی می‏کنیم؛ یعنی هر کدام، هشت پاره نان خورده است. تو که صاحب سه قرص نان هستی، نه پاره داشته‏ای. هشت تکه را خودت خورده‏ای، یک تکه را به صاحب پول‏ها داده‏ای. دوستت که پنج نان توی سفره گذاشته، پانزده تکه داشته است، هشت پاره را خودش خورده و هفت پاره را به تازه وارد داده است. و چون صاحب پول‏ها فقط  یک پاره از نان ترا خورده است، تو فقط باید یک درهم بگیری و چون هفت‏پاره دیگر را از نان‏های دوستت خورده است، او باید هفت درهم بگیرد.

سخن امیرالمومنین علیه‏السلام به اینجا که رسید، رو به دوستم کردم و گفتم: راستی حاضری به همان تقسیم قبلی؟!

دوستم خندید و گفت: با عدالت چطوری؟ حاضری با عدالت تقسیم کنیم؟ بعد هر دو خندیدیم.

داستانک

سقراط

 

 

سقراط حکیم را که محکوم به مرگ شده بود به قتلگاه می برند زن و شاگردانش دنبال او گریه کنان می آمدند، سقراط از زنش پرسید چرا گریه می کنی؟

 

گفت: از آن می گریم که تو مقتول واقع می شوی.

گفت: مگر دوست داشتی که من قاتل واقع شده باشم؟

زن گفت: از آن می گریم که بی گناهت می کشند.

گفت: مگر دوست داشتی که با گناهم بکشند؟

شاگردانش گفتند: نعش تو را چه کار کنیم؟

گفت: به صحرا اندازید.

گفتند: از درندگان ایمن نخواهد ماند.

گفت: آن چماق مرا برای دفع آنان در نزدیکی دستم بگذارید.

گفتند: در آن وقت حس و حرکت نداری که آنها را دفع کنی.

گفت: پس چون حس و حرکت نخواهم داشت از اذیت و آزار آنان نیز مرا آسیبی نخواهد بود.

 

معما

 

 

 معما و سر گرمی ( ۱ )  

 

 

پروانه ی سکه ای 

 

 استفاده از پنج سکه ی کاملا یکسان، طرحی مشابه شکل بالا درست کنید. می توان چنین در نظر گرفت که مرکز هر یک از سکه ها، چنان که در شکل با خطوط مقطع نشان داده شده است، رئوس دو مثلث متساوی الاضلاع کاملا یکسان را تشکیل می دهند. 

  

 

با جابجایی تنها دو سکه، دو مثلث متساوی الاضلاع کاملا یکسان به جای دو مثلث اول بسازید.

­حرکت تک سکه، حرکتی است که در آن تنها یک سکه اجازه دارد بر روی سطح سربخورد و به موقعیت جدید منتقل شود؛ در نهایت هر سکه باید در تماس با دو سکه ی دیگر باشد. 

 

  

از شما می خواهیم حدس بزنید که کدام یک از اشکال بالا را نمی توان تنها با یک بار قرار دادن مداد بر روی کاغذ رسم کرد. ( از روی هر خط  تنها یک بار می توانید عبور کنید.) 

  

 

 

    

 

 معما و سر گرمی ( ۲ )

 

 

شخصی در یکی از سر زمین های غربی با خرسی مواجه شد.در حالی که هر دو ترسیده بودند شروع به فرار کردند.خرس به سمت غرب و مرد به سمت شمال. در نقطه ای مرد ناگهان ایستاد و تفنگش را به طرف جنوب نشانه رفت و خرس را مورد هدف قرار داد. به نظر شما خرس چه رنگی داشته؟ شاید این نکته به شما در رسیدن به جواب کمک کند.اگر خرس 14/3بار سریعتر از مرد به سمت غرب بدود.مرد میتواند به راحتی از جلو به او شلیک کند.گرچه برای به غنیمت بردن خرس او مجبور خواهد بود به جنوب برود.  

 

 

معما و سر گرمی ( ۳ )  

 

 

کوتاه ترین فاصله 

 

 

 

چهار نقطه بر روی کاغذ قرار دهید به نحوی که این نقاط رئوس یک مربع فرضی را تشکیل دهند.

از شما می خواهیم که این چهار نقطه را با کوتاه ترین و کم ترین خطوط ممکن به یک دیگر متصل نمایید.

­برداشتن قلم از روی کاغذو همچنین در نظر گرفتن نقاط اضافی مجاز می باشد.

 

 معما و سر گرمی (۴)   

 پیاده روی پر درد سر 

  

                        

از شما می خواهیم مسیری رسم نمایید که از هر 64 مربع کوچک، آن هم تنها یک مرتبه، عبور کند.

شروع مسیر باید از محل دروازه قرمز باشد، در ادامه از زیر دروازه سبز عبور کرده و در آخر به دروازه آبی ختم شود. شما تنها مجاز به رسم خطوط افقی و عمودی می باشید. 

سنگ مرمر

سنگ مرمر

توی یه موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن.
و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:
"این؛ منصفانه نیست!
چرا همه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟!
مگه یادت نیست؟!
ما هر دومون توی یه معدن بودیم,مگه نه؟
این عادلانه نیست!
من خیلی شاکیم!"
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:
"یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟"
سنگ پاسخ داد:
"آره ؛آخه ابزارش به من آسیب میرسوند."
آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.
آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم."
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:
"ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه.
به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم .
به طور حتم در پی این رنج ؛گنجی هست.
پس بهش گفتم :
"هرچی میخوای ضربه بزن ؛بتراش و صیقل بده!"
و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم.
و هر چی بیشتر می شدن؛بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم!
پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن."....

شگفتی زهای چوب کبریت

شماره ۱  

 

 

شش چوب کبریت

 

 

شش چوب کبریت را به گونه ای در مجاورت یک دیگر قرار دهید که هر یک از چوب ها در تماس با پنج چوب دیگر باشد. 

 

 

 

 

شماره ی ۲    

 

شش مربع

  

 

 

 

با استفاده از این نه عدد چوب کبریت، شش مربع بسازید 

 

 

شماره ی ۳  

 

 

کشاورز و پسرانش

                                                        

 

 

اگر در معمّای کشاورز، کشاورز ما 8 پسر داشت؛ آیا می توانست زمین خود را به طور مساوی بین تمام پسرانش تقسیم نماید؟

 

دعا

دعاهای زیر از کتاب   سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است.

آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)

خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)

خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)

خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)

خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)

آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)

بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ (حسن ترک / 8 ساله)

ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)

خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)

خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)

ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم! (صادق بیگ زاده / 11 ساله)

خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)

دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)

خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)

خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)

خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)

ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)

ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)

خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)

خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)

ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)

خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! (دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)

آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)

خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)

خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)

خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله)

خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)

من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)

خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)

اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)

خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله)

در یادداشت دبیر جشنواره در ابتدای کتاب نوشته شده:

"هزاران نفر برای باریدن باران دعا می‌کنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمه‌هایش سوراخ است."

 

 زنگ علوم و ریاضی

 

یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا  او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟

پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به کتابخانه رفتیم و به ما یاد دادند که از کتاب های آنجا چطور استفاده کنیم.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در  هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آنجایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها  مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا اینقدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:
ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.

آموزش مفاهیم فیزیک

 
 
ویژه ی دانش آموزان سال دوم راهنمایی   
 
 
موج عرضی در طناب      
 
 
 موج طولی در فنر      
 
 

نمایش خاصیت اسمزی در یک ظرف آب که با یک غشاء نیمه تراوا از هم جدا شده است.
   

برای فهم اسمزی ابتدا باید دفیوژن را تعریف کنیم.بنابراین داریم:

دفیوژن بیان می کند که مولکول ها در یک محلول از قسمتی که غلظت بیشتر است به قسمت با غلظت کمتر نفوذ می کنند.به عنوان مثال هنگامی که شما یک سوپ خوشمزه را در آشپز خانه می جوشانید آن مولکول های خوشمزه فقط در ظرف باقی نمی مانند و رفته رفته در جای جای خانه به حرکت در می آیند و محیط را با بوی خود پر می کنند.به عبارت دیگر عمل دفیوژن صورت گرفته است یعنی مولکول ها از یک محیط غلیظ ( ظرف سوپ ) به یک محیط با غلظت کمتر ( فضای خانه ) نفوذ کرده اند.

اسمزی نوع مخصوصی از دفیوژن است که در آن تمام مولکول ها در آب قرار دارند.و آب از طریق یک مانع موسوم به غشای نیمه تراوا به دو قسمت تقسیم شده است.یک غشای نیمه تراوا به آب اجازه عبور می دهد ولی یون ها مانند (- Na+, Ca++, Cl) و مولکول های بزرگ مانند هیدرو کربن ها اجازه عبور از غشا را ندارند.غشای نیمه تراوا می تواند از مواد مختلفی ساخته شود ولی بیشتر از استات سلولز و پلی آمیدهای صمغ گیاهان ساخته می شود.یکی از موادی که یک غشای نیمه تراوا نیست Saran wrap است دلیلش این است که همه چیز به این ماده می چسبد.

اکنون داریم:در اسمزی آب از یک محیط رقیق به یک محیط غلیظ نفوذ می کند.دلیل آن این است که آب با این عمل می خواهد محیط غلیظ را رقیق تر گرداند.      

 
اسمزی معکوس

اسمزی در تصفیه آب به ما کمک نمی کند.چون آب به محیط آلوده نفوذ می کند.ما می خواهیم که جهت حرکت آب را معکوس کنیم.اسمزی می تواند معکوس شود اگر فشار کافی بر سمت غلیظ غشا وارد شود.این در شکل پایین نشان داده شده است.توجه کنید که در این مورد غشای نیمه تراوا در مقابل آب نقش یک فیلتر را بازی می کند.به همین دلیل اسمزی معکوس را بعضی وقت ها ultrafiltration می نامند.

 
 
 قانون شارل - گیلوساک: در فشار ثابت حجم گاز با دمای مطلق گاز رابطه مستقیم دارد
در فلش زیر با تغییر دمای گاز حجم گاز تفییر می کند ولی نسبت حجم گاز به دمای مطلق گاز تغییر نمی کند  - فشار گاز ثابت است
نمودار حجم گاز نسبت به دما مطلق نیز قابل مشاهده است
   
 
 
    
 
 

   
 
     
 
 
  
 

 

 
 
  

 

در میان سیارات منظومه شمسی، سیاره زمین تنها سیاره ای است که دارای مقادیر بسیار زیاد آب در سطحش می باشد بطوریکه تقریبا" سه چهارم سطح آن از آب پوشیده شده است.بیشتر مردم با تغییرات روزانه سطح آب دریاها بعنوان جزرومد آشناهستند.تقریبا" در تمام نقاط ساحلی دنیا جزرومد بصورت دو بار مد(بالا آمدن آب) ودوبار جزر(پایین آمدن آب) وجود دارد.مقدار اختلاف بالا وپایین آمدن آب بین چند سانتی متر تا چند متر ودر نقاط مختلف دنیا متفاوت است.برای نمونه درمنطقه ای در مرز کانادا وآمریکا این مقدار به حدود 20 متر می رسد.واما دلیل جزرومد چیست؟

جزرومد نتیجه مستقیم اثر گرانشی ماه وخورشید روی زمین است.همانطور که می دانید مقدار نیروی گرانش به فاصله دو جسم بستگی دارد.بنابراین در مورد ماه و زمین (همین طور خورشید و زمین)جاذبه ماه روی قسمتی از زمین که رو به ماه است بیشتر از قسمت دیگر که در حدود 12800 کیلومتر(قطر زمین) دورتر است می باشد.تفاوت این نیرو ناچیز ودر حدود 3 درصد است اما دارای اثری قابل توجه است.

 

 
 
 
شکست موج در عبور موج (مانند نور) از هوا به شیشه
 
 

کار دستگاه فتوکپی
 
 

 

 
 
|
به نظر شما کدام اسکیت باز زود تر به انتهای مسیر خواهد رسید؟
 آیا با در این شکل وجود مساوی بودن سرعت اولیه و هم‌چنین «جابجایی» یکسان در دو مسیر بدون اصطکاک با متفاوت بودن « طول مسیر یا مسافت » زمان حرکت یکسان خواهد بود؟
بعد از پیش بینی ُدرستی یا نادرستی جواب خود را با انتخاب کلید شروع در فلش زیر مشاهده کنید.
 
 

 

آموزش اندازه گیری با ریزسنج و کولیس

۱- اندازه گیری با ریزسنج یا میکرو متر به کمک تصاویر

میکرومتر وسیله‌ای است که برای اندازه گیری کمیت طول بکار میرود

و دقت میکرومتر آنالوگ یکصدم میلیمتر است.

میکرومتر از دو قسمت اصلی تشکیل شده است: