sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

چرا باید چایمان را بدون قند بنوشیم

 چرا باید چایمان را بدون قند بنوشیم

 

 

 

 

در ادامه ی مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

چند ایده ی جالب برای جشنواره ی جابربن جیان ( ۲ )

 

چند ایده ی جالب برای جشنواره ی جابربن جیان ( ۲ )   

 

در صورت انتحاب هر کدام از این پروژه ها کافیست اسم خود صندوق پستی نوشته تا برای شما توضیحات بیش تر ارسال شود .  

فلزیاب  

 
موتورها 
کامپیوتر 
بمب پلاستیکی هیدروژنی  
دزد گیر 
دستگاه های خودکار 
تقویت کننده 
تأمین برق 
صوت(1) 
صوت(2) 
تفنگ ریلی  
فر خوراک پزی 
باتری ها 
قطار برقی 


 

دست به کار شوید (۳) - رومیزی درست کنید

دست به کار شوید (۳) - رومیزی درست کنید  

 

 


صبح جمعه است و خیلی‌ از ما نمی‌دانیم روزمان را چگونه بگذرانیم. ولی آیدیاز پیشنهاد خوبی دارد.. یک رومیزی برای صبحانه از وسایل موجود در خانه درست کنید. در ادامه‌ی مطلب با ما همراه شوید تا گام به گام کار را پیش ببریم.

وسایل لازم:
1. چند قطعه پارچه که به درد کسی نمی‌خورد! (بهتر است از نظر رنگ هماهنگی داشته باشند)
2. قیچی
3. لایی (پارچه‌ی ذوب شونده‌ی دو رو، از خرازی‌ها تهیه کنید) اگر نداشتید هم طوری نیست!
4. چرخ خیاطی یا سوزن و نخ
5. یک پارچه‌ی بزرگ به اندازه‌ی مناسب برای میز شما(ترجیحا رنگ روشن و بدون طرح)
6.اتو



ابتدا قطعه‌های پارچه را به شکل شش ضلعی ببرید. بهترین راه برای یکسان بریدن این است که یک شابلون مقوایی بسازید. روی مقوای سفید یک شش ضلعی با اضلاع مساوی بکشید و سپس آن را روی پارچه‌ها گذاشته و ببُرید. در نهایت شما باید شش ضلعی‌های یکسان ولی با رنگ و طرح مختلف داشته باشید.

لایی (پارچه‌ی ذوب‌شونده‌ی دورو)



روی دو طرف این پارچه دو لایه‌ی نازک وجود دارد که با گرمای اتو ذوب شده و به سطح پارچه می‌چسبد. اگر نتوانستید این پارچه را تهیه کنید مهم نیست. علت استفاده از این لایه‌ی چسبناک برای چسبیدن همه‌ی سطح شش ضلعی‌ها با رومیزی اصلی است.
ابتدا یکی از قطعه‌های شش ضلعی پارچه‌ی ذوب‌شونده را روی محل مناسب رومیزی اصلی بگذارید و سپس با اتوی داغ آن را بچسبانید.


حالا باید لایه‌ی رویی را بکَنید تا بتوانید قطعه‌ی پارچه‌ای را روی آن بگذارید.



با گذاشتن قطعه‌ی پارچه‌ای روی آن و اتو زدن، شش ضلعی پارچه‌ای به رومیزی اصلی به طور یکنواخت می‌چسبد. با کنار هم گذاشتن تکه‌های دیگر و تکرار همین برنامه شبکه‌ی زیبای شما روی رومیزی اصلی شکل می‌گیرد.



حالا زمان آن است تا تکه‌های پارچه را به رومیزی اصلی بدوزید. این کار سبب می‌شود تا کار از استحکام و زیبایی بیشتری برخوردار شود. اگر در منزل چرخ خیاطی و مادر یا خواهر باحوصله و کاربلد دارید بهتر است با چرخ خیاطی این کار انجام شود تا منظم‌تر دوخته شود در غیر این صورت می‌توانید با سوزن و نخ و دقت بالا لبه‌ها را به رومیزی اصلی بدوزید.







خسته نباشید. شما صاحب یک رومیزی زیبا شدید.

دست به کار شوید(۲) - هدیه‌ی شب یلدا

دست به کار شوید(۲) - هدیه‌ی شب یلدا


با ما همراه شوید تا یک بسته‌بندی شکلاتی زیبا را به شما آموزش دهیم.

وسایل لازم:
1. چند مقوای رنگی
2. خطکش
3. قیچی و کاتر
4. کاموای رنگی
5. پرگار
6. هدیه‌ای که می‌خواهید داخل بسته‌بندی بگذارید!

ابتدا طرح زیر را روی مقوا به دقت رسم کنید. و دورتادور مقوا را شبیه همین شکل با قیچی ببُرید.



خطکش را روی خط‌چین‌ها بگذارید و به کمک یم شیء نوک‌تیز مانند پرگار، روی خطچین‌ها تا ایجاد کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا قسمت‌هایی که قرار است تا شوند را راحت‌تر تا کنید.



حالا لوزی‌ها را از وسط مقوا، به دقت با کاتر ببُرید. (مراقب باشید دستتان آسیب نبیند)



سپس از روی خط‌چین‌ها، مقوا را درست مانند شکل زیر تا کنید. ابتدا خط‌چین‌های عمودی را تا کنید.



حالا سعی کنید با تا کردن خط‌چین‌های افقی، مقوا را به شکل زیر دربیاورید. قرار است با همین تا کردن‌ها مقوای شما مثل شکلات بشود.



در این مرحله مقوا را بپیچید تا لبه‌های آن روی هم بیاید و با کمک چسب، لبه‌ها را به هم بچسبانید.



یک سرِ شکلات را با کاموای رنگی ببندید و هر هدیه‌ای که تهیه کرده‌اید را از سر دیگر، داخل بسته‌بندی قرار دهید. در انتها، سر دیگر شکلات را هم با همان کاموای رنگی ببندید.



حالا هدیه‌ی شب یلدای شما در بسته‌بندی‌ای که خودتان ساخته‌اید آماده‌ست! یلدا مبارک.

دست به کارشوید(1)

دست به کارشوید(۱) - حباب کنفی بسازید

چطور با کنف چراغ‌های آویز بسازیم؟

حتما نباید برای یک چراغ آویزی اتاقتان پول زیادی خرج کنید. اگر خودتان این کار را بکنید حتما مورد تحسین واقع می شوید. پس با ما همراه شوید تا روش ساهت این حباب را مرور کنیم.
ارسال ایده: خانم ساناز قدسی
وسایل و ابزار مورد نیاز:
  توپ‌های ارتجاعی در اندازه‌های مختلف
  چسب ‌مایع با کیفیت، مخصوص کاردستی
  نایلون و پارچه
  دستکش
  ماژیک
  سوزن پنچرگیری (قابل تهیه در فروشگاه‌های ورزشی)
  نخ کنفی به مقدار 546 گرم ( می‌توانید از نخ‌های کنف رنگی نیز استفاده کنید

1- با استفاده از ماژیک روی توپ یک دایره بکشید. دور این دایره را خالی بگذارید تا بعد از درست‌شدن آویز جای کافی برای وارد کردن لامپ و سرپیچ و یا تعویض لامپ‌ها در موقع نیاز داشته باشید.
 
 
 
2- برای جلوگیری از مالیده شدن چسب به اطراف، سطح کار را با نایلون یا پارچه بپوشانید و از دستکش استفاده کنید.
 
 
3- بهترین روش برای چسباندن کنف به توپ آغشته شدن ¼ از چسب تیوپی به انگشت‌هاست. چسب را روی نخ کشیده، دور توپ بپیچید. نخ به راحتی به توپ خواهد چسبید. جاهای خالی را با چسب و پیچیدن کلاف دور آن پر کنید.
 
 
 
4- کار چسب‌زدن و پیچیدن را روی قسمت‌های مختلف توپ تکرار کرده، ادامه دهید. هر قدر کلاف بیش‌تر پیچیده شود، آویز محکم‌تر خواهد شد.
 
 
 
5- مطمئن شوید که نخ روی دایره را نگرفته باشد. قسمت‌های خالی را با کمی چسب و کنف پر کنید.
 
 
6- مراحل 5-1 را در مورد سایر آویزها با اندازه‌های مختلف تکرار کنید. بگذارید چسب کاملا خشک شود. برای این کار 48 ساعت وقت لازم است.
 
 
7- با استفاده از سوزن باد توپ را خالی کنید.
 
 
 
8- توپ خالی‌شده را از آویز بیرون آورید.
 
 
 
9- در مرحله آخر یک سیم متصل به لامپ و سرپیچ را از سوراخ دایره‌ای رد کنید. سعی کنید سیم در وسط قرار بگیرد.
 
 
10- در مرحله نصب باید کمی فنی باشید یا از افراد باتجربه کمک بگیرید. سیم را به سقف وصل کنید. دقت کنید آویز درست در وسط اتاق قرار بگیرد و به چپ یا راست منحرف نباشد.
 

چهار اصل زرتشت

 

 

 

 چهار اصل زرتشت

 

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا کردی؟

 فرمود چهار اصل

دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم

دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم

دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم

دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم!

داستان کوتاه( باد و خورشید )


( باد و خورشید ) 

 


روزی خورشید و باد هر دو در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری می کرد . باد به خورشید می گفت : من از تو قوی ترم خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم . خوب حالا چگونه ؟ دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد. باد گفت من می توانم کت آن مرد را از تنش در آورم. خورشید گفت پس شروع کن .باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد می کوبید. در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد ، دکمه ی کتش را بست و با دو دستش محکم آن را چسبید. باد هر چه کرد نتوانست کت را از تنش خارج کند و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت عجب آدم سرسختی بود ، هر چه سعی کردم موفق نشدم .مطمئن هستم که تو هم نمی توانی . خورشید گفت تلاشم را می کنم وشروع کرد به تابیدن . پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد .

مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت ، متوجه شد که هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست . دید از آن باد خبری نیست ، احساس آرامش و امنیت کرد . با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست . بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود . به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد. باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بی منت به دیگران می بخشد از او که به زور می خواست کاری را انجام دهد بسیار قوی تر است . 

 

دو تا دانه 

 

دو تا دانه توی خاک حاصلخیز بهاری کنار هم نشسته بودند.

دانه اولی گفت: «من می خواهم رشد کنم! من می خواهم ریشه هایم را هر چه عمیق تر در دل خاک فرو کنم و شاخه هایم را از میان پوسته زمین بالای سرم پخش کنم... من می خواهم شکوفه های لطیف خودم را همانند بیرق های رنگین برافشانم و رسیدن بهار را نوید دهم... من می خواهم گرمای آفتاب را روی صورت و لطافت شبنم صبحگاهی را روی گلبرگ هایم احساس کنم!» و بدین ترتیب دانه روئید.

دانه دومی گفت: «من می ترسم. اگر من ریشه هایم را به دل خاک سیاه فرو کنم، نمی دانم که در آن تاریکی با چه چیزهائی روبرو خواهم شد. اگر از میان خاک سفت

 
، بالای سرم را نگاه کنم، امکان دارد شاخه های لطیفم آسیب ببینند... چه خواهم کرد اگر شکوفه هایم باز شوند و ماری قصد خوردن آنها را کند؟ تازه، اگر قرار باشد شکوفه هایم به گل ننشینند، احتمال دارد بچه کوچکی مرا از ریشه بیرون بکشد. نه، همان بهتر که منتظر بمانم تا فرصت بهتری نصیبم شود.» و بدین ترتیب دانه منتظر ماند.

مرغ خانگی که برای یافتن غذا مشغول کند و کاو زمین بود دانه را دید و در یک چشم بر هم زدن قورتش داد.

داستان کوتاه ( باور )

  

باور

 

 

روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد .او یک اکواریم ساخت و با قرار دادن  یک دیوار شیشه ای  در وسط آکواریم آن را به دو بخش  تقسیم کرد.در یک بخش  ، ماهی بزرگی قرار داشت و در بخش  دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگ تر بود .ماهی کوچک فقط غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد . او برای شکار ماهی کوچک  بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار به دیوار نامریی که وجود داشت برخورد می کرد. همان  دیوار شیشه ای  که او را از غذای مورد  علاقه اش  جدا می کرد .÷س از مدتی ، ماهی بزرگ از حمه  و یورش  به ماهی کوچک دست برداشت .او  باور کرده بود  که رفتن  به آن سوی آکواریم  و شکار ماهی کوچک ، امری محال  و غیر ممکن است .در پایان  دانشمند شیشه  وسط آکواریم  را برداشت  و راه ماهی بزرگ  را باز گذاشت .ولی  دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی  کوچک  حمله  نکرد و به آن سوی  آکواریم  نیز نرفت !

دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت ، اما ماهی بزرگ در ذهنش  دیواری  ساخته بود  که از دیوار  واقعی  سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار ، دیوار بلند باور خود بود !

باوری که از جنس محدودیت !  باوری به وجود  دیواری  بلند  و غیرقابل عبور ! 

 باوری  از ناتوانی خویش  

 

 

مورچه و شیر  

 

 

مورچه هر روز صبح زود سر کار می‌رفت و بلافاصله کارش را شروع می‌کردبا خوشحالی به میزان زیادی محصول تولید می‌کرد
رئیسش که یک شیر بود، ازاینکه می‌دید مورچه می‌تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود
بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد
اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود
او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت
عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت
شیر از گزارشات سوسک لذت می‌برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید
را توصیف می‌کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند
او می‌توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می‌داد استفاده کند
بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد
او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد
مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود،
از این حذ افراطی کاغذ بازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می‌داد متنفر بود
شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی
که مورچه در آن کار می‌کرد معرفی کند
این سمت به جیر جیرک داده شد.
اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود
این مسئول جدید یعنی جیر جیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی
که از واحد قبلی اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک
کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد
اکنون واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی‌خندید و همه ناراحت بودند
در این زمان بود که جیر جیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد
با مرور هزینه‌هایی که برای اداره واحد مورچه می‌شد،
شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است
بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود
جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد،
نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است
حدس می‌زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟
مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت

 

 کاش پدرم در کنارم بود  

 
4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .

5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

6 ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

12 ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.

14 ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

16 ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده .

18 ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .

21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه

25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای زیادی درباره این موضوع می دونه و زیاد با این قضیه سروکار داشته .

30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره .

40 ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .



50 ساله که شدم ... !

حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم !

اما افسوس که قدرشو ندونستم ...... خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !

حالا اگه اون هست و تو هم هستی یه خورده ......

 

چطور مورچه ها راه لانه شان را پیدا می کنند؟

چطور مورچه ها راه لانه شان را پیدا می کنند؟

دانشمندان درباره انواع مختلف مورچه ها مطالعه کرده و به این نتیجه رسیده اند که هر نوع مورچه ای طریقه مخصوصی در پیدا کردن راه لانه اش دارد. مثلاً بعضی از مورچه ها از طریقه نشانه گذاری در روی زمین استفاده می کنند، یعنی وقتی لانه شان را ترک می کنند علائم روی زمین را نشانه می گذارند تا در موقع برگشت بتوانند از روی آن نشانه ها راه لانه خود را پیدا کنند درست شبیه علائم ساختمان ها یا خیابان ها که ما برای پیدا کردن خانه خود از آنها استفاده می کنیم.

دسته ای از مورچه ها با نگاه کردن به ارتفاع خورشید و در بالای افق راه خود را می یابند که بشر جز با استفاده از ابزار و وسایل مخصوص قادر به استفاده از این شیوه نیست.

بعضی دیگر از مورچه ها هم از نشانه های روی زمین و هم از خورشید کمک می گیرند، دانشمندان این را با تجربه هایی ثابت کرده اند. آنها ابتدا روی یک مورچه نشانه گذاری کردند و سپس آن را به حال خود گذاشتند و شروع به تعقیب آن نمودند و بعد از آنکه مورچه تکه خوراکی پیدا کرد و خواست به لانه اش برگردد، آنها آن را بلند کردند و در نقطه دیگری که درست مخالف لانه اش بود قرار دادند یعنی اگر قبلاً رو به مشرق بود این بار رو به طرف مغرب گذاشته شد، در این حالت حشره نمی توانسته از آفتاب کمک بگیرد زیرا به نظر آن ظاهراً آفتاب در یک جای دیگر بود. بنابراین ابتدا مورچه مدتی سرگردان شد و شروع به این طرف و آن طرف رفتن نمود. ولی بالاخره با یافتن یک نشانه زمینی به خانه خود رسید. دانشمندان با تعیین و حساب وقت این آزمایش ها به این نتیجه رسیده اند که بعضی اوقات یک مورچه ممکن است چندین ساعت برای پیدا کردن نشانه زمینی که راهنمای او در رسیدن به لانه اش است، به جستجو بپردازد و در آخر مورچه هایی نیز وجود دارند که با بو کشیدن لانه خود را می یابند.

تولدتون مبارک

 

 

 

 تقدیم به همهی دوستانی در این ماه متولد شده اند .