sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

داستانک


زود قضاوت نکنید 


پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .

نظرات 3 + ارسال نظر
نادم دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 07:41 ق.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

بگذار این مردم
هر چه دل شان می خواهد،بگویند
تو خورشید منی
حتی اگر
از پشت کوه آمده باشی ..

نام پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 12:29 ب.ظ http://mytree.lxb.ir

what?

m.m شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 09:06 ب.ظ

واقغا تعصیر گذار بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد