چه جالب معلم وبلاگ نویس خوشم اومد. خیلی جالب بود. برام!! اون زمان بحث اینه ها و پریسکوپچهارم دبستان تدریس می شد. یادش بخیر!!! خالا که فکرشو میکنم میبینم همهی اون روز های بد .بد نبودن. یادمه یه زیبابین ساخته بودم. کفشو با کاغذ روغنی پوشونده بودم و توش پولک و مهره های رنگی ریخته بودمو کارم شده بود چر خوندن و نگاه کردن انقدر خوب ساخته بودمش که معلم آزمایشگاه ازم پرسید میشه بگذارمش توی ازمایشگاه بمونه؟؟؟ من هم انقدر شیفته مناظر منظمش شده بودم که نامردی کردمو گفتم نه حالا که فکرشو میکنم میگم شاید اگه میگفتم آره خیلی بهتر بود. چون امروز آون زیبابین دیگه وجود نداره اما اگر توی ازمایشگاه مونده بود شاید هنوز هم بود و بچه ها رو ذوق زذه میکرد. من بچه بودمو به فکر خودم بودم! اون زمان من به یکی از بهترین مدرسه ها میرفتم اما بااین وجود خاطرات خوب انگشت شماری از مدرسه دارم. خصوصا یادم سال چهارم دبستان یکی از بدترین سالهای تحصیلیم بود. آشنایی با این وبلاگ برام خیلی جالب بود. معلم من هیچ وقت به اندازه ی شما خوش ذوق نبود. هنز هم ازش بدم میاد عوضش معلم سال پنجمم مرد دوست داشتنیی بود. وقتی نمره بد میگرفتیم کتکمون میزد(البته فقط تو گوشی) خیلی محکم نمی زد اما خب برای ماها محکم بود. با این وجود هنوز هم دوسش دارم. خیلی دلم براش تنگ شده. ای کاش میتونستم یه بار دیگه ببینمش. راستی دانش اموزهاتون هم به این وبلاگ میان؟ خوش به حالشون که همچین معلمی دارن
ممنون که به وبلاگ سر زدی این وبلاگ را از خودت بدون و هر وقت تونستی بهش سر بزن وباهاش دردل کن من هم مثل شما دل خوشی از بعضی از معلم هام ندارم و به همین دلیل سعی میکنم کار هایی که باعث رنجش بچه ها می شه را انجام ندم دنیای بچه ها دنیای شگفت انگیز و زیبایی است و ما آدم بزرگا با رفتار های خودخواهانه ی خود آن را خراب می کنیم و مثلا فکر می کنیم که به صلاح آنان رفتار می کنیم اما اگه به آن ها فرصت بدیم می بینیم بااین که کوچک هستند چقدر بزرگ فکر می کنند . باز هم از اینکه با وبلاگ خودت تماس گرفتی متشکرم و منتظر مطالب جالب و حرف های تازه ات مینشیم . سعی کن دنیا را با همه ی خوبی ها و بدی هایش دوست داشته باشی .
چه جالب معلم وبلاگ نویس


حالا که فکرشو میکنم میگم شاید اگه میگفتم آره خیلی بهتر بود. چون امروز آون زیبابین دیگه وجود نداره اما اگر توی ازمایشگاه مونده بود شاید هنوز هم بود و بچه ها رو ذوق زذه میکرد.
من بچه بودمو به فکر خودم بودم! اون زمان من به یکی از بهترین مدرسه ها میرفتم اما بااین وجود خاطرات خوب انگشت شماری از مدرسه دارم. خصوصا یادم سال چهارم دبستان یکی از بدترین سالهای تحصیلیم بود.
عوضش معلم سال پنجمم مرد دوست داشتنیی بود. وقتی نمره بد میگرفتیم کتکمون میزد(البته فقط تو گوشی) خیلی محکم نمی زد اما خب برای ماها محکم بود. با این وجود هنوز هم دوسش دارم. خیلی دلم براش تنگ شده. ای کاش میتونستم یه بار دیگه ببینمش.
خوشم اومد. خیلی جالب بود. برام!!
اون زمان بحث اینه ها و پریسکوپچهارم دبستان تدریس می شد. یادش بخیر!!! خالا که فکرشو میکنم میبینم همهی اون روز های بد .بد نبودن. یادمه یه زیبابین ساخته بودم. کفشو با کاغذ روغنی پوشونده بودم و توش پولک و مهره های رنگی ریخته بودمو کارم شده بود چر خوندن و نگاه کردن
انقدر خوب ساخته بودمش که معلم آزمایشگاه ازم پرسید میشه بگذارمش توی ازمایشگاه بمونه؟؟؟ من هم انقدر شیفته مناظر منظمش شده بودم که نامردی کردمو گفتم نه
آشنایی با این وبلاگ برام خیلی جالب بود. معلم من هیچ وقت به اندازه ی شما خوش ذوق نبود. هنز هم ازش بدم میاد
راستی دانش اموزهاتون هم به این وبلاگ میان؟ خوش به حالشون که همچین معلمی دارن
ممنون که به وبلاگ سر زدی این وبلاگ را از خودت بدون و هر وقت تونستی بهش سر بزن وباهاش دردل کن من هم مثل شما دل خوشی از بعضی از معلم هام ندارم و به همین دلیل سعی میکنم کار هایی که باعث رنجش بچه ها می شه را انجام ندم
دنیای بچه ها دنیای شگفت انگیز و زیبایی است و ما آدم بزرگا با رفتار های خودخواهانه ی خود آن را خراب می کنیم و مثلا فکر می کنیم که به صلاح آنان رفتار می کنیم
اما اگه به آن ها فرصت بدیم می بینیم بااین که کوچک هستند چقدر بزرگ فکر می کنند .
باز هم از اینکه با وبلاگ خودت تماس گرفتی متشکرم و منتظر مطالب جالب و حرف های تازه ات مینشیم .
سعی کن دنیا را با همه ی خوبی ها و بدی هایش دوست داشته باشی .
آقا من الان پشت صفحه ی کامپیوتر نشستم ومنتظرم که عکس من را بزنید
خیلی باحال بود
چه غم انگیز