sutern rings

در جستجوی دانش

sutern rings

در جستجوی دانش

ای دوست مرا به خاطر آور






ای دوست مرا به خاطر آور

هر سال چو نو بهار خرّم ـ ـ ـ ـ بیدار شود ز خواب نوشین

تا باز کند به روی عالم ـ ـ ـ ـ دیباچه ی خاطرات شیرین

از لاله دهد به سبزه زیوَر

ای دوست مرا به خاطر آور

هر مه شب چارده چو ریزد ـ ـ ـ ـ مه، اشک زدیدگان نمناک

وز روزنه گرد نقره بیزد ـ ـ ـ ـ بر چهر و جبین مردم خاک

آفاق، جهان کند منوّر

ای دوست مرا به خاطر آور

هر هفته شوی به باغ اندر ـ ـ ـ ـ بینی گل سرخ نو شکفته

آنگاه پس از دو روز دیگر ـ ـ ـ ـ پژمرده شده به باد رفته

در دامن خاگ گشته پرپر

ای دوست مرا به خاطر آور

هر روز به شاخه ی گل زرد ـ ـ ـ ـ پروانه چو بال و پر فشاند

یا بلبلی از درون پُر درد ـ ـ ـ ـ فریاد کند ترانه خواند

خواند غزلی چو آب از بر

ای دوست مرا به خاطر آور

هر ساعت خوش که گشت معدوم ـ ـ ـ ـ شب جلوه نمود صبح صادق

شد صاف، افق چو آه مظلوم ـ ـ ـ ـ وز لطف، هوا چو اشک عاشق

هر سوی، فرشته بال گستر

ای دوست مرا به خاطر آور

هر لحظه نسیم عنبر آمیز ـ ـ ـ ـ آورد پیام آشنایی

یا نی به نوای رقت انگیز ـ ـ ـ ـ نالید ز رسم بی وفایی

وز مویه به دل فکند آزر

ای دوست مرا به خاطر آور


 ملک الشعرا بهار

نظرات 1 + ارسال نظر
138213 پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:27 ق.ظ

شعر زیبایی بود . با تشکر (نوروز مبارک گرچه در آستانه پایان یافتن است)



سارا هادوی-کلاس مبتکران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد