sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

داستان کوتاه

جواب دندان شکن 
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ...

محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید
 
 
به خاطر خودم 

مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد ....

نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند. مرد دانایی از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند. یکی از رهگذران به طعنه به مرد دانا گفت:" این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی!؟"مرد دانا به رهگذر گفت:" من به او کمک نمی کنم!! من دارم به خودم کمک می کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم. 
 من دارم به خودم کمک می کنم !"
نظرات 5 + ارسال نظر
معید برادران شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ http://smbh.mihanblog.com

سلام آقا خیلی دیر مطلب میدید ها!دلتنگتون میشیم،عکستون رو بگذارید

باشه زود تر میام
از این به بعد
ممنون

talaghaderi دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ

منم تیزهوشان قبول شدمو امروز رفتم ثبت نام

خیلی خوشحال شدم لیاقتشو داشتی

راستی سدیم های تو چشمت اکسید شدند

talaghaderi دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ

راستی نمونه هم قبول شدم

talaghaderi چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ

پس فکر کردین من برای چی عینکی شدم

talaghaderi چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

در ضمن من این قبولی رو مدیون شما و خانم نویدی وآقای خالقی هستم راستی وقتی شنیدم این جوری از شوق گریه میکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد