sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

 

 زنگ علوم و ریاضی

 

یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا  او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟

پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به کتابخانه رفتیم و به ما یاد دادند که از کتاب های آنجا چطور استفاده کنیم.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در  هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آنجایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها  مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا اینقدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:
ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.

نظرات 4 + ارسال نظر
معید برادران جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://smbh.mihanblog.com

سلام راستی یک نکته در حاشیه:مدرسه شما که این گونه کار میکند(البته به غیر از ساعات شما)

نه من منکر ضعف تدریس خودم و مدرسه ای که در آن تدریس می کنم نمی شوم
من از ننگ خویش می گویم باشد که دیگران از ننگ هایشان بگویند .
برتولت برشت

معید برادران شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ http://smbh.mihanblog.com

ببخشید من جمله ی آخر رو نفهمیدم یعنی چی؟

بهش فکر کن

محمد خالقی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ق.ظ

سلام آقا یاد مدرسه امید به خیر! ما که خودمان تیزهوشان قبول شدیم ولی باور کنید نه دبیری به خوبی شما پیدا می شود و نه مدرسه ای به خوبی امید.
همه ی امیدی هایی که مثل من یک سال تیزهوشان رفته اند هم همین را میگویند.آقا راستی معدلم در اول راهنمایی مدرسه تیزهوشان 96/19شد.

ما هم حسرت دانش آموزان خوب و مهربانی مانند شما را داریم . امید وارم هر جا هستید موفق باشید از دیدن معدل شما حوشنود شدم .

سهیل وفایی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ب.ظ

شما خشنود را خوشنود نوشته اید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد