sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

مرا فراموش نکنید

مرا فراموش نکنید

روزی پدری در اتاق خود به شدت سرگرم کار بود و مشغول بررسی نامه ها و تنظیم قرار ملاقات و ... بود.
به طوری که وقتی دخترش به او نزدیک شد متوجه نشد. دختر پس از کمی سکوت گفت:
- بابا چیکار می کنید؟
- دخترم دارم قرار ملاقات هام رو توی دفترم می نویسم.
باز مجدداً دختر پس از چند لحظه سکوت گفت:
- بابا آیا اسم من هم در اون دفتر هست؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ستاره جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ب.ظ

باعرض سلام وخسته نباشیدخدمت معلم عزیزوگرامى ام ازسایت خوب شمابسیارمتشکرم چندسوال هوش جالب دیدم وگفتم برایتان بنویسم امیدوارم که توانسته باشم کمکى کرده باشم
سام ازدوستش ایرونیگ پرسید:چندبچه دارى وهرکدام چندسال؟دوستش پاسخ داد
سه پسردارم که حاصل ضرب سنشان٧٢است ومجموعه سنشان شماره ى خیابانیست که درآن زندگى میکنیم
سام شماره ى خیابان رادیدوگفت این مسئله مبهم است
دوستش گفت بله مبهم است ولى به هرحال امیدوارم روزى پسربزرگم درتیم فوتبال دانشگاه بازى کند
سن هریک ازاین پسرهاچه قدراست

با تشکر از شما
سال تجصیلی مبارک

hessam layegh یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ

آقا سلام ببخشید چند ماه نبودم چون اینتر بت نداشتم آقا بازم از زحماتتون تشکر میکنم چون مدرسه ی تیزهوشان خیلی خیلی مدرسه ی خوبیه

سعی کن از امکانات ان بهره ی کافی ببری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد