شگفتی های طبیعت
مورچه چوب با میکروچیپی در دهان
سطح میکروتراشه سیلیکونی EPROM
سطح پوست به ظاهر لطیف انسان به همراه تارهای مو
پوست توت فرنگی
می دانستید این همه باکتری روی زبانتان زندگی
می کند؟
موزه ی علوم لندن از 10 کشف و اختراع مهم که دنیای علم را تغییر دادند، نگهداری میکند. دانستن اینکه چه چیزی تا به حال توانسته پیشرفت و تغییری شگرف در علم به وجود آورد، بسیار هیجان انگیز است. پس این مطلب را از دست ندهید.
سفینه آپولو 10
آپولو 10 چهل سال پیش به عنوان یک نمونه آزمایشی برای اولین بار با 3 سرنشین به سمت ماه سفر کرد تا با بررسی شرایط، راه را برای آپولو 11 باز کند. آپولو 11 توانست به ماه برسد. آپولو 10 ( به عنوان اولین سفینه ای که توانست از جو خارج شود ) راه را برای ما باز کرد، تا با عظمت دنیای بی انتها آشنا شویم.
موتور بخار
توماس نیوکامن در سال 1712 موتور بخار را اختراع کرد. عکس بالا، مدلی از این موتور است که فرانسیس تامسون در 1791 در داربی شایر انگلستان ساخته است. این قدیمی ترین و سالمترین مدل از اختراع نیوکامن است. در واقع این موتور مشکل بحران انرژی این روزگار را حل کرده است و اگر ساخته نمی شد مطمئناً بحران انرژی برای ما مشکلات بسیار زیادتری به وجود می آورد. اختراع موتور بخار، آغاز انقلاب صنعتی و البته وابستگی ما به سوختهای فسیلی را رقم زده است.
تلگراف
تلگراف به عنوان اولین وسیله ی ارتباطی الکترونیکی در سال 1837 توسط چارلز واتسون و ویلیام کوک ساخته شد که از مهمترین اختراعات بشر در زمینه ی ارتباطات است. دستگاه تلگراف آنها به عنوان اولین و کاربردی ترین وسیله ی ارتباط دوربرد الکترونیکی شناخته شده و ایده ی شبکه های گسترده از این اختراع الهام گرفته شده است.
فورد مدل T
شرکت فورد با خط تولید انبوه خود، اتوموبیلسواری را وارد بازار بازار بزرگ عظیمی کرد و «فوردیسم» نمادی شد برای هرچیزی که به مقدار انبوه تولید شود.
کامپیوتر پایلوت اِیس
یکی از نخستین کامپیوتر های جهان. ایده ی آقای جان وامرسلِی یعنی موتور محاسبه اتوماتیک ( Automatic Computing Engine – ACE )، که وی در سال 1936 داده بود، برای اولین بار و موقفیت آمیز در دهم ماه مِی 1950 بر روی کامپیوتری که آلن تورینگ عملیات ساخت آنرا انجام داد، آزمایش شد. این کامپیوتر در زمان خود پیشرفته ترین و سریعترین کامپیوتر در جهان بود که نمونه ی کوچکتری از مدل اولیه ی آلن تورینگ بود. پایلوت اِیس هم در لیست مهمترین اختراعات بشر است، چرا که اولین نسل از کامپیوترهایی است که امروز ما را احاطه کرده اند.
موتور موشک V2
موشک V2 که وارنر وان بارون در سال 1942 آن را ساخت در واقع اولین موشک دور برد بود که انقلابی در تکنولوژی موتور موشک به وجود آورد. اگرچه این موشک متأسفانه در جنگ جهانی دوم تلفات بسیاری به بار آورد و بعداً هم راه را برای ساخت موشک های بالستیک باز کرد، اما یادمان باشد همین آقای وان بارون با ایده موتور موشکش آپولو 11 را به ماه رساند و موتور موشک او همچنان مورد استفاده قرار میگیرد.
پنی سیلین
پنی سیلین، اولین آنتی بیوتیک کشف شده در دنیا بود که الکساندر فلمینگ در سال 1928 آن را از هاگهای جمع شده ی قارچ ( یا همان کپک ) کشف کرد. اما تقریباً تا اواسط دهه 1940 که بر روی بیماران آزمایش نشده بود کسی نمی دانست پنیسیلین بهترین دارو برای بیماری های عفونی است. با کشف پنی سیلین میلیون ها بیمار و مجروح جنگی از مرگ حتمی نجات پیدا کردند و از آن موقع به بعد پنیسیلین به عنوان اولین و عمومی ترین دارو برای بیماریهای باکتریایی و عفونی تجویز و مصرف شد و بعد از آن بقیه آنتی بیوتیک ها وارد دنیای پزشکی شدند.
رشته های مارپیچ DNA
اولین بار DNA توسط آقایان کریک و واتسون در سال 1953 مورد توجه قرار گرفت. آنها حین آزمایشات خود روی ژن های انسانی با یک ساختار از موادی که مولکولهای این ژن ها را تشکیل می دهند روبرو شدند و با شکافتن آنها راز نظم حاکم بر سلولهای بدن را کشف کردند. DNA، امروزه موضوع مهمی در علم، صنعت و حتی مسائل امنیتی محسوب می شود و هنوز هم مطالعات زیادی در سطح جهان روی آن انجام میشود.
اشعه ایکس
برای اولین بار فیزیکدان آلمانی، ویلیام رونتگن در سال 1895 امواج ایکس را کشف کرد که امروزه بیشتر برای عکسبرداری از اعضای داخلی بدن استفاده می شود. فکرش را بکنید که اگر اشعه ایکس کشف نشده و اینطور به خدمت بشریت در نیامده بود باید برای تعیین محل دقیق شکستگی چه میکردند!!؟
لوکوموتیو
آخرین اختراعی که سایت نیوساینتیست در این لیست قرار داده لوکوموتیو بخار است. در سال 1829 رابرت استفان سان لوکوموتیو بخارش را ( که اول آنرا راکت استفان سان نامیده بود )، برای اولین بار در نیوکاسل انگلستان آزمایش کرد و برای اولین بار بالاترین سرعت در یک وسیله ی نقلیه که نیروی محرکه اش را به همراه دارد، ثبت کرد. شاید خود استفان سان هم فکر نمی کرد این وسیله تا 150 سال بعد از آن سال هم در سطح جهان برای حمل و نقل مورد استفاده قرار بگیرد، اما همچنان از لوکوموتیو برای حمل و نقل استفاده می شود، با این تفاوت که این وسیله بسیار پیشرفت کرده است.
این اختراعات و اکتشافات مهمترین اکتشافاتی بودند که به واقع دنیا را متحول کردند و علاوه بر کمک به بشریت، راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کردند. اگر گذارتان به لندن افتاد و یا در آنجا هستید حتماً از این افتخارات بشری در موزه ی علوم لندن بازدید کنید.
منبع: مجلهی New Scientist
در عصری که ما زندگی می کنیم آزمایشهایی که چشمان جهانیان را خیره می کند ازجمله آزمایشهایی که برای یافتن توالی اجزای یک ژنوم، شکافتن ذرات ریز اتمی در شتابدهنده ها و تجزیه وتحلیل ستارگانی که با ما میلیاردها سال نوری فاصله دارند نیاز به میلیونها دلار سرمایه گذاری دارند و تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از ابزارهای پیشرفته دراین آزمایشها ماهها به طول می انجامد.
رابرت کریز عضو گروه فلسفه دانشگاه نیویورک در استونی بروک که مورخ آزمایشگاه ملی بروک هیون هم هست، از فیزیکدانان خواست ده آزمایش برتر جهان فیزیک را نام ببرند. برخلاف انتظار عصر ما که آزمایشهای پیچیده توسط تیمهای برجسته دانشگاهها و مراکز تحقیقات صورت می پذیرد ده آزمایش برتری که به عنوان زیباترین آزمایشهای فیزیک در طول تاریخ انتخاب شد توسط ده فیزیکدان بسیار سرشناس انجام شده بود که دستیاران چندان زیادی هم نداشتند. ازهمه جالب تر این که این آزمایشهایی که در فهرست زیباترین آزمایشهای فیزیک جای گرفتند نیازی به کامپیوترهای فوق پیشرفته بسیار مدرن نداشتند.
این لیست در مجله Physics World نیز به چاپ رسیده است.
آزمایش ماکس پلانک و تئوری کوانتوم
در مورد نور نه حق به جانب نیوتن بود و نه یانگ، نه می توان نور را فقط ذرات فوتون دانست و نه امواج، بلکه نور هر دو خاصیت را دارد. در اوایل قرن بیستم ماکس پلانک و بعد آلبرت انیشتین نشان دادند که نور به صورت بسته های بسیار کوچکی منتشر و جذب می شود که به آن فوتون می گویند. در عین حال آزمایشهای دیگر هم موجی بودن حرکت نور را به اثبات می رسانند.
برای اثبات در اینجا به جای آزمایش از شکاف یانگ و پرتوهای نور از پرتوهای الکترون استفاده میشود. ذرات، براساس قوانین کوانتمی پدیده ای شبیه به نور در آزمایش تداخل یانگ از خود برجای می گذارند، اگرچه این آزمایش در سال ۱۹۶۱ توسط کلاوس جانسون از توبینگن انجام شد اما در این سالها دیگر یافته های دانش به قدری زیاد و گسترده شده بود که دیگر نمی توانست نامهایی ابدی مثل نیوتن و انیشتین در اذهان مردم دنیا بیافریند.
آزمایش گالیله درمورد سقوط اجسام
در اواخر دهه ۱۵۰۰ میلادی گالیلئو گالیله که کرسی استادی دانشگاه پیزا را داشت، دانش متعارف زمان خود را زیر سؤال برد. با انداختن دو شیء از بالای برج پیزا که وزنشان برابر نبود نشان داد که شیء سنگین تر زودتر از جسم سبک تر فرود نمی آید. اگر این کشف را در دوران ارسطو انجام داده بود به قیمت شغلش تمام می شد.
قرنها بود که دانشمندان الکتریسیته را چه در مورد رعد و برق چه الکتریسته ساکن ناشی از تماس برس با موی سر مشاهده کرده بودند. در سال ۱۸۹۷ تامسون فیزیکدان بریتانیایی پایه گذار این دانش شد که الکتریسیته از ذراتی به نام الکترون که بار منفی دارند تشکیل شده است. رابرت میلیکان آمریکایی در سال ۱۹۰۹ موفق به اندازه گیری بار منفی در الکترونها شد. برای این کار از چند وسیله ساده استفاده کرد. با استفاده از افشانه هایی که ادکلن را به صورت افشانه درمی آورند روغن را در یک محفظه شفافی افشاند که دو طرف آن به دو سر یک باطری متصل بودند. به این ترتیب یک سر محفظه مثبت و سر دیگر آن منفی بود. زمانی که نیروی گرانش با نیروی جاذبه الکتریکی که قطرات روغن باردار را به سمت خود می کشید برابر می شد قطره در میان آسمان و زمین معلق می ماند. در واقع در حالت عادی این قطره به خاطر نیروی گرانش باید پایین می افتاد اما در اثر نیروی جاذبه الکتریکی در حال حرکت، به سمت قطب مخالف بود. چون دو نیرو برابر شدند، این قطره روغن از حرکت باز ایستاد. با همین وسایل ساده میلیکان موفق به اندازه گیری بار الکتریکی یک الکترون شد.
همه تئوریهای نیوتن درست از آب درنیامد. او می گفت نور از ذرات تشکیل شده است و به صورت موج منتشر نمی شود. در سال ۱۸۰۳ توماس یانگ، درصدد برآمد به اثبات برساند نحوه حرکت پرتوهای نور به صورت موج است. او در پنجره سوراخی ایجاد کرد، همه پنجره ها را به دقت با پوششی ضخیم پوشاند. سپس، از یک آیینه برای تغییر جهت پرتویی از نور که از طریق این سوراخ وارد می شد، استفاده کرد. با استفاده از یک کارت که عرض آن یک میلیمتر بود جلوی نیمی از سوراخ را گرفت. در نتیجه به توالی، نوارهای سایه و روشنی مشاهده کرد. این پدیده در صورتی قابل توضیح است که پرتوهای نور مانند امواج در یکدیگر تداخل ایجاد کنند. بعدها این آزمایش را با دو سوراخ انجام دادند و نتیجه واضح تری به دست آمد.
از تئوریهایی که نیوتن در مورد گرانش داده بود یکی این بود که نیروی جاذبه میان دو جسم رابطه مستقیم با جرم به توان دو و رابطه معکوس با فاصله به توان دو دارد. در قرن هجدهم، هنری کاوندیش برای اندازه گیری قدرت گرانش، آزمایشی انجام داد. او یک میله چوبی دو متری که به دوسر آن دو کره فلزی نصب شده بود، انتخاب و با سیم، این میله چوبی را آویزان کرد.
با همین وسایل ساده کاوندیش موفق به اندازه گیری ثابت گرانشی شد. این آزمایش زمینه اندازه گیری جرم زمین هم بود.
دراین آزمایش گالیله ثابت کرد که مسافت با زمان به توان دو نسبت مستقیم دارد و سرعت در جریان آزمایش ثابت باقی می ماند.
در سال ۱۹۱۱ رادرفورد و همکارانش با بمباران یک لایه بسیار نازک طلا با ذراتی به نام آلفا متوجه این حقیقت شدند که درصدی از این ذرات منحرف می شوند و درصدی درست در جهت مقابل باز می گردند. به این ترتیب رادرفورد موفق شد مدل قدیمی آرایش هسته و الکترون را که به «مدل کیک آلو» معروف بود به چالش بکشاند.
آزمایش سقوط آزاد اجسام در کره ی ماه
آزمایش گالیله درمورد سقوط اجسام
در اواخر دهه ۱۵۰۰ میلادی گالیلئو گالیله که کرسی استادی دانشگاه پیزا را داشت، دانش متعارف زمان خود را زیر سؤال برد. با انداختن دو شیء از بالای برج پیزا که وزنشان برابر نبود نشان داد که شیء سنگین تر زودتر از جسم سبک تر فرود نمی آید. اگر این کشف را در دوران ارسطو انجام داده بود به قیمت شغلش تمام می شد.
برای دریافت فیلم آزمایش گالیله روی کلمه ی گالیله کلیک کنید
داستان های کوتاه
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک سوال میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنید و اگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامهنویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامهنویس بازى کند.
برنامهنویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین میآید ۴ پا؟» برنامهنویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام
همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ۵٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ۵٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامهنویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامهنویس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...
اگر در درک شرایط فعلی اقتصادی جهان مشکل دارید ممکن است داستان زیر به شما کمک کند:
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستاییها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستاییها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد اینبار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۲۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستاییها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهایشان رفتند.
این بار پیشنهاد به ۲۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. اینبار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۵۰ دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر میرفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمونها را بخرد.
در غیاب تاجر، شاگرد به روستاییها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به ۳۵ دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۵۰ دلار به او بفروشید.» روستاییها که [احتمالا مثل شما] وسوسه شده بودند پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستاییها ماندند و یک دنیا میمون!...
به والاستریت خوش آمدید!!!
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
*** مـادر***
صدا کنی
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن
زائوچی در مورد این داستان می گوید :
خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند
مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود
مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم
مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت:آخر بیرون باران می آید .
مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:
“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم
این قسمت از وبلاگ یکی از دانش پژوهان جوان انتخاب شده است
به این وبلاگ زیبا سری بزنید
طرز ساخت گلدان به روش ساده و ارزان
|