sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

هوش

 

IQ 

 

ارتش آمریکا که می‌خواست انبوهی از سربازانش را به جنگ جهانی اول ببرد دست به دامان روانشناس‌ها شد. آنها می‌خواستند سربازان با ضریب هوشی متفاوت را در بخش‌های متفاوتی از جنگ به کار گیرند. روانشناس‌ها هم دو تا تست به نام آلفا و بتا ساختند که اولی کتبی بود و مال سربازهای باسواد و دومی شفاهی و برای سربازهای بی‌سواد

سایت گروه مجلات همشهری -سعید بی‌نیاز: واژه IQ حالا دیگر سال‌هاست به زبان روزمره ما ایرانی‌ها اضافه شده است. حتی ما در یک توافق نا‌نوشته جمعی، خوشمزه‌بازی درآورده‌ایم و هر‌کس جایی «کم‌هوش» بازی درمی‌آورد، به او می‌گوییم‌ آی‌کیو! همه ما می‌دانیم که‌ آی‌کیو ربط مستقیمی دارد به هوش اما شاید خیلی از ما ندانیم این واژه دقیقا چه معنایی می‌دهد، خلاصه‌شده چه عبارتی است و اصلا از کجا آمده است. اگر اینها را هم بدانیم شاید خیلی باورهای غلط در مورد با‌هوش بودن، شیوه اندازه‌گیری هوش، ارثی بودن یا ارثی نبودن هوش و خیلی چیزهای دیگر مربوط به IQ در ذهنمان وجود داشته باشد. البته هنوز هم که هنوز است درباره خیلی از سوال‌های هوش جواب‌های دقیقی وجود ندارد. البته با توجه به اینکه IQ می‌خواهد یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ذهنی ما آدم‌ها باشد و ما آدم‌ها متاسفانه یا خوشبختانه پیچیده‌ترین موجود جهانیم، قرار هم نیست جواب دقیقی در مورد چیستی هوش، به دست بیاید. به هر حال ما این صفحه‌های آینده را گذاشته‌ایم برای اینکه شما، هم با تاریخ اندازه‌گیری هوش آشنا شوید، هم آخرین یافته‌ها و نظریه‌ها درباره هوش را بخوانید و هم معروف‌ترین تست هوش را بشناسید. این شما و این جناب IQ!

 

می‌شود مستقیم رفت سر اصل مطلب و گفت که IQ اصلا چی هست و برای اینکه IQ خودتان را بسنجید باید کجا بروید و از چه تستی استفاده کنید. اما داستان به‌وجود آمدن تست آن‌قدر جذاب است و آن‌قدر چیزهای یادگرفتنی دارد که دلمان نیامد با شما درمیانش نگذاریم. این شما و این تاریخ هوش‌سنجی از افلاطون تا وکسلر.
شاید باور نکنید اما فقط نزدیک به 100 سال است آدمیزاد هوش همنوعان خودش را می‌سنجد. البته نه‌اینکه دغدغه سنجیدن هوش قبل از آن در انسان وجود نداشته باشد، وجود داشته اما معیار دقیقی برایش نداشته است. مثلا افلاطون در کتاب‌هایش آدم‌ها را به سه دسته طلا، نقره و آهن تقسیم کرده یا چینی‌ها 22 سال قبل از میلاد مسیح از کارمندهای وقتشان آزمون‌هایی شفاهی برای ترفیع یا توبیخ می‌گرفتند. سنجیدن هوش آدمیزاد همین طور غیررسمی ادامه یافت تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم یک زیست‌شناس انگلیسی به نام «گالتون» بالاخره یک تعریف دم‌دستی از هوش ارائه داد. او می‌گفت هرکسی که بتواند «تمیز حسی» بیشتری بدهد باهوش‌تر است. منظورش از تمیز حسی هم این تشخیص تفاوت دو محرک حسی مثلا دو صدا با شدت مختلف، یا دو وزنه با وزن متفاوت بود. برای سنجش اینها هم واقعا وسیله درست کرد. مثلا سوت گالتون یا رنگ سنج گالتون یا وزنه‌های گالتون. تصور کنید که بشود با سوت، هوش کسی را سنجید! به هر حال یک نفر باید چیز پرتی بگوید که یک نفر دیگر جواب درست و درمانی به آن بدهد و علم پیشرفت کند. این اتفاق چند سال بعد در فرانسه افتاد.

 

 

  آلفرد بینه وارد می‌شود


هنوز پنج سال به شروع قرن بیستم مانده بود که آلفرد بینه در یک مقاله حسابی پته گالتون و هم‌پالکی‌هایش را ریخت روی آب. حرف حساب این مرد نازنین این بود که «بابا کی گفته هوش را می‌شود با سوت و وزنه سنجید؟ اینها فوق فوقش توانایی‌های حسی آدمیزاد را می‌سنجند. اما هوش که دیگر اسمش رویش است. هوش توانایی‌های عالی ذهن آدمیزاد است؛ چیزهایی مثل استدلال، توجه، تخیل، ادراک و البته حافظه. جمع کنید این سوت و شیپور انگلیسی‌تان را! بروید همان زیست‌تان را بشناسید!» البته بینه همه اینها را با یک ادب فرانسوی و به صورت انتقاد علمی در مجله روان‌شناسی پاریس که خودش سردبیرش بود می‌نوشت. در هر شماره مجله هم چند‌تا تست که همین کارکردهای عالی ذهن را اندازه می‌کردند می‌گذاشت تا گالتون و بر و بچه‌هایش دستشان بیاید تست هوش یعنی چه.
همان وقت‌ها سیاستمداران فرانسوی بینه را گذاشتند گوشه ذهنشان و نه سال بعد یعنی در سال 1904 دعوتش کردند به وزارت آموزش و پرورش. بالاخره آنجا فرانسه بود و اول قرن بیستم و قرار بود دیگر دانشمند‌ها و دولتی‌ها با هم خوب باشند! قضیه این بود که دولت وقت فرانسه، مدرسه رفتن را برای همه بچه‌ها اجباری کرده بود اما مانده بود با بچه‌هایی که درس‌ها را نمی‌فهمند چه کار کند. خودشان دستشان آمده بود که اگر بچه‌های با توانایی ذهنی متفاوت را از هم جدا کنند و بگذارند توی کلاس‌های مختلف، مساله حل می‌شود. اما با چه تستی می‌شد بچه‌ها را جدا کرد. اینجا بود که دولتی‌ها دست به دامان بینه و یک پزشک جوان به نام سیمون شدند.

 

 

 اولین تست هوش ساخته می‌شود


بعد از پیشنهاد آموزش و پرورش، جناب بینه از خدا خواسته یک تست 30 سوالی که سوال‌هایش از آسان به مشکل ردیف شده بود را طراحی کرد و روی بچه‌ها اجرا کرد و تصحیح‌شده‌اش را داد دست وزیر آموزش و پرورش.  همین 30 تا سوال که قضاوت، ادراک و استدلال را می‌سنجید، شد اولین آزمون هوش دنیا. البته آن وقت‌ها هنوز مفهوم IQ به وجود نیامده بود. چهار سالی طول کشید که بینه دستش بیاید باید یک مفهوم آماری به نام «سن عقلی» را به تستش اضافه کند. سن عقلی را می‌شد از‌روی تعداد سوال‌هایی که بچه‌ها جواب داده‌اند فهمید. مثلا کسی که 20 تا سوال را جواب می‌داد سن عقلی‌اش می‌شد ده‌سال. حالا همین بچه ممکن بود واقعا هشت سالش باشد یا 15 سال. معلوم است که اگر هشت سالش باشد باهوش به حساب می‌آمد و اگر 15 سال عقب‌مانده ذهنی.

 

 

  و بالاخره IQ


واژه IQ را اولین بار یک روانشناس آلمانی به نام ویلیام اشترن در سال 1912 به عنوان مخفف واژه آلمانی Intelligenze-Quotient (بهره هوشی) به کار برد. جالب است بدانید که آلفرد بینه نازنین هم در سال 1912 عمرش را داد به شما. این یعنی کسی که اولین تست هوشی را ابداع کرده بود وقتی واژه IQ ابداع شد در بستر مرگ بود! البته سکه IQ به نام آلمانی‌ها زده نشد. کسی که IQ را حسابی بین مردم جا انداخت یک استاد دانشگاه استنفورد به نام لوئیس ترمن بود. او که خیلی از تست هوش آلفرد بینه خوشش آمده بود دستی کشید به سر و روی تست، آن را استاندارد کرد و با تواضع بدون اینکه نامی از خودش ببرد به نام تست «استنفورد- بینه» منتشرش کرد. مهم‌ترین ویژگی این تست این بود که جوابش نه مثل تست اول بینه فقط یک نمره خام بود و نه مثل تست دومش سن عقلی. تست او اولین تستی بود که نمره نهایی‌اش همان IQ بود. شیوه حساب کردنش هم خیلی خیلی راحت بود:
سن واقعی/ سن عقلی×100= IQ
یعنی اگر مثلا سن عقلی شما 24 سال باشد و سن واقعیتان 20 سال، IQ شما می‌شود 120.

 

 

  وقتی جنگ، تست هوش به وجود می‌آورد


درست یک سال بعد از منتشر شدن تست هوش استنفورد- بینه در آمریکا، این بار ارتش آمریکا که می‌خواست انبوهی از سربازانش را به جنگ جهانی اول ببرد، دست به دامان روانشناس‌ها شد. آنها می‌خواستند سربازان با ضریب هوشی متفاوت را در بخش‌های متفاوتی از جنگ به کار گیرند. روانشناس‌ها هم دو تا تست به نام آلفا و بتا ساختند که اولی کتبی بود و مال سربازهای باسواد و دومی شفاهی و برای سربازهای بی‌سواد. این برای اولین بار بود که تست‌های هوش این‌قدر مهم می‌شدند و روی این همه آدم انجام می‌شدند. دولتمردان آمریکا آن‌قدر از این تست‌ها خوششان آمده بود که آن را روی مهاجرانی که می‌خواستند به آمریکا بیایند هم اجرا می‌کردند. کار به جایی رسیده بود که سازندگان تست‌های هوش حتی به کنگره آمریکا فشار می‌آوردند که قانونی تصویب کند که از یک درجه IQ پایین‌تر را به آمریکا راه ندهند!

 

 

  وقتی وکسلر بازار هوش را قرق کرد


جنگ‌های جهانی تمام شده بودند اما همچنان بازار هوش و هوش‌سنجی داغ بود. هر روز کسی تعریف جدیدی از هوش می‌داد و برای تعریفش تستی می‌ساخت. این وسط یک روانشناس رومانیایی به‌نام دیوید وکسلر که معتقد بود «هوش یعنی ظرفیت فرد برای مصممانه عمل کردن، منطقی فکر کردن و برخورد موثر با محیط» تستی طراحی کرد که از همه درست و درمان‌تر بود. او در سال 1955 سه تا نسخه تست هوش منتشر کرد که یکی مال بچه‌های پیش‌دبستانی و دبستان بود، یکی مال کودکان و یکی مال بزرگسالان. درباره اینکه تست‌های هوش وکسلر چه شکلی بودند که توانستند تا قرن بیست‌و‌یکم همچنان مهم‌ترین تست هوش دنیا باقی بمانند، در بخش‌های بعد بیشتر می‌خوانید. فقط یادتان باشد همکاران وکسلر هیچ وقت دست از کار نکشیدند و آخرین شاهکارشان نسخه چهارم تست هوش بزرگسالان است که همین سال 2008 به بازار آمده است.

 

 

هوش اصلا  چی هست؟

 

نظر روان‌شناس‌های قدیمی‌تر درباره هوش تقریبا نزدیک به همان چیزی بود که بینه و وکسلر می‌گفتند. هوش به نظر بعضی از آنها یعنی توان درک رابطه بین چیزها. آنها بیشتر از همه دلشان می‌خواست این رابطه را با تصویر‌های هندسی بسنجند. یعنی چیزی که در همه دنیا قابل اجرا باشد. آزمون ماتریس‌های پیش‌رونده ریون که معمولا در دبیرستان‌های خودمان قبل از انتخاب رشته انجام می‌شود، دقیقا طبق همین تعریف ساخته شده است.  گروه دوم که تحت تاثیر داروین بودند، می‌گفتند در طول تکامل موجودات باهوش‌تر باقی مانده‌اند. پس هوش یعنی توان سازگار شدن با محیط جدید.  گروه سوم بیشتر به کارکردهای مدرسه‌ای هوش توجه می‌کردند. آنها می‌گفتند هوش یعنی ظرفیت یادگیری. هر کسی ظرفیت یادگیری‌اش بیشتر باشد باهوش‌تر است و می‌رود یک کلاس بالاتر.  گروه چهارم هم که «ترمن» همان استاد دانشگاه استنفورد سردمدارشان بود، می‌گفت هوش یعنی قدرت تفکر انتزاعی. تفکر انتزاعی هم با استعداد‌های کلامی و قدرت حل مساله سنجیده می‌شد.

 

 

معاصرین درباره هوش چه می‌گویند؟


به همان اندازه یا حتی بیشتر که قدما درباره هوش اختلاف نظر داشتند، روان‌شناسان معاصر‌تر هم درباره آن اختلاف نظر دارند.

 

 

  هوش چندعاملی است

دسته‌ای از روان‌شناسان می‌گویند هوش از چند «عامل مشترک» تشکیل شده است. یعنی توانایی‌های هوشی آدم را اگر بریزی روی هم، از چند تا عامل بزرگ تشکیل می‌شود. یکی از آنها به نام ترتسون همه این عامل‌ها را یکی یکی ردیف کرد: 1. روانی کلامی 2. درک کلامی 3. توان به کار بردن اعداد
4. درک روابط فضایی- هندسی 5. سرعت درک جزئیات دیداری 6. حافظه و 7. استدلال. او می‌گفت اگر همین‌ها را بسنجیم هوش را سنجیده‌ایم.

 

 

هوش یک مکعب پیچیده است


یک دسته دیگر از روان‌شناس‌ها می‌گفتند هوش از اینی که ترتسون می‌گوید پیچیده‌تر است. یکی از آنها به نام گیلفورد یک مکعب عجیب و غریب طراحی کرد که هر کدام از ضلع‌هایش مثلا یک بعد از هوش بود. هر کدام از بعدها هم به ترتیب چهار، پنج و شش خانه داشتند. یعنی روی هم رفته این مکعب هوش 120 خانه داشت. مهم‌ترین واژه‌هایی که روی این ضلع‌ها نوشته شده بود تفکر واگرا و تفکر همگرا بودند. آدم‌ها با تفکر واگرا، خلاقانه فکر می‌کنند و با تفکر همگرایشان مسائل‌شان را حل می‌کنند. تصور کنید فقط یکی از ردیف‌های مکعب گیلفورد خلاقیت را هم کرد جزو هوش، حالا اگر بخواهیم همه را توضیح دهیم چه می‌شود؟

 

 

هوش ارثی با هوش محیطی فرق دارد


یک دسته دیگر از روان‌شناس‌ها می‌گفتند هوش را می‌شود به دو بخش مجزا تقسیم کرد. هوش متبلور یعنی هر چیزی که آدمیزاد تا حالا یاد گرفته و معلوم است به محیط ربط دارد. در مقابل هوش سیال وجود دارد که توانایی یادگرفتن است و معلوم است که ارثی است.

 

 

هوش فقط یک نوع نیست


 از همه اینها بحث‌برانگیز‌تر یک روان‌شناس به نام گاردنر بود که می‌گفت حتی مشهور‌ترین تست‌های هوش فقط چند نوع خاص از هوش مدرسه‌ای را می‌سنجند و بقیه را نادیده گرفته‌اند. به نظر او آمیزاد لااقل هفت نوع هوش دارد:
1. هوش موسیقیایی، یعنی توانایی درک یا آفریدن موسیقی (مثلا در نوازندگان)
2. هوش بدنی، یعنی توانایی انجام کارهای ظریف و هماهنگ بدن (مثلا در ورزشکاران)
3. هوش ریاضی، یعنی توانایی انجام محاسبات (مثلا در معلمان ریاضی)
4. هوش زبان‌شناختی، یعنی توانایی فکر کردن با کلمات و آفرینش جملات (مثلا در نویسندگان)
5. هوش بصری، یعنی توانایی فکر کردن با تصاویر و درک جزئیات دیداری (مثلا در نقاش‌ها)
6. هوش درون فردی، یعنی توانایی درک حالات درونی (مثلا در عرفا)
7. هوش میان فردی یعنی توانایی درک احساسات اطرافیان و رابطه با آنها (مثلا در مددکاران اجتماعی)

ماه

 

 

 

به مناسبت ماه گرفتگی 

 

 

اشکال ماه :  

 

  

 

 

 

گردش ماه به دور زمین ؛  

 

 

 

 

   

امیدوارم آقای آدینه پور راضی شده باشید  

 

 

ضمنا آقای لایق از ماه گرفتگی دیشب عکس گرفته اند که هر وقت فرستادند در وبلاگ قرار می دهم

بازی و سرگرمی

 

 

بازی های فکری  

 

 

۱ - کد داوینچی   

 

 

 

 

 

 ۲- پازل  

 

  

 

 

 

توصیه می کنم دومی را حتما بگیرید  

من آن را در ۳ دقیقه انجام دادم ببینم کی می تونه رکورد منو بشکنه  

 

 

 

معما

عدد های 46 و 96 خاصیت جالبی دارند اگر جای رقمهای انهارا عوض کنیم حاصل ضربشان تغییر نمی کند در حقیقت:

4416=46*96=64*69

ایا می توان عددهای دورقمی دیگری با همین خاصیت پیدا کنید؟

به چه ترتیب باید همه انها را پیدا کرد؟ 

 

 

 

وال المپیاد روسیه 

یک قاضی قصد دارد حکم اعدام را در مورد m زندانی محکوم به مرگ به طریق زیر ( که در این صورت احتمالا بعضی از انها اعدام نمیشوند) اجرا کند

ابتدا انهارا در یک صف مرتب می کند و بعد روی سر هر فرد کلاهی به رنگ سفید یا سیاه قرار می دهد هر فرد فقط رنگ کلاه همه افراد جلویی خود را میبیند بعد زندانی ها ( به ترتیبی که خودشان ان را مشخص میکنند ) رنگ کلاه خود را حدس میزنند هر کسی که اشتباه کند اعدام میشود

زندانی ها حق دارند روز قبل از اجرای حکم با هم مشورت کنند تا تعداد افراد اعدامی که به حداقل برسانند زندانی ها با چه روشی در مورد زنده ماندن حداکثر چند نفر می توانند مطمئن باشند

فرض کنید قاضی به جای دو رنگ از سه رنگ برای کلاه ها استفاده کند در این صورت زندانی ها می توانند زنده ماندن حداکثر چند نفر را می توانند تضمین کنند. 

 

 

یکی از کلاه برداری های رایج در بازار بورس چنین است . کلاهبردار 1000نامه به 1000 نفر می نویسد و پیشگویی می کند که شنبه اینده قیمت سهام شرکت a پایین می اید روز شنبه می رسد و قیمت سهام پایین می اید.

کلاهبردار 1000 نفر را فراموش می کند و 500 نامه به 500 نفر از دسته دوم میفرستد و پیشگویی میکند که که شنبه اینده قیمت سهام شرکت b بالا می رود او 500 نامه هم به 500 نفر دیگر گروه دوم مینویسد و پیشگویی میکند هفته اینده سهام شرکت b پایین می اید

این شنبه هم میرسد و سهام شرکت b بالا می رود کلاهبردار ما 500 نفر را کنار میگذارد و 250 نامه به 250 نفر گروه اول می نویسد و پیشگویی می کند که شنبه اینده قیمت سهام شرکت c بالا می رود و 250 نامه به 250 نفر دیگر گروه اول می نویسد و پیشگویی میکند که سهام شرکت c پایین می اید

شنبه سوم هم میرسد اکنون 250 نفر هستند که به پیشگویی های کلاهبردار ما اعتقاد دارند چون او سه پیشگویی درست کرده است او نامه هایی به این 250 نفر می فرستد و ادعا میکند که پیشگویی بی نظیری دارد که باعث سود کلان میشود ولی این بار پیش از گفتن پیشگویی پول میخواهد با در نظر گرفتن هزینه پست و هزینه های دیگر کلاه بردار ما از هر نفر چقدر باید تلب کند تا 100000 دلار استفاده کند ؟ 

 

 

 
1. بزرگترین عددی که با سه عدد 2  میتوان ساخت چه عددی است ؟

2. بزرگترین عددی که با سه عدد 3  میتوان ساخت چه عددی است ؟

3. بزرگترین عددی که با سه عدد 4  میتوان ساخت چه عددی است ؟

4. بزرگترین عددی که با سه عدد مساوی  میتوان ساخت چه عددی است ؟

5. رابطه ای را پیدا کنید که با سه عدد 2 و علائم ریاضی بتوان هر عددی را ساخت؟ 

 

 

ادامه مطلب ...

ذاستانک

 

 چند داستانک از عمو شلبی ( سیلور استاین )  

 

هشت بادکنک  
 
در بعدازظهر خسته کننده ای،
هشت بادکنک که کسی آنها را نمی خرید.
با نخهاشون تصمیم به پرواز گرفتند.
پروازی آزاد و به هر جا که دلشان می خواست!
یکی بالا رفت که خورشید را لمس کند – پاپ!
یکی فکر کرد سری به بزرگراهها بزند – پاپ!
یکی خواست روی کاکتوسها چرتی بزند – پاپ!
یکی ایستاد که با بچه بی حواسی بازی کند – پاپ!
یکی خواست تخمه داغ بکشند – پاپ!
یکی عاشق یک جوجه تیغی شد – پاپ!
یکی دندانهای یک کروکدیل را معاینه کرد – پاپ!
یکی هم آنقدر معطل کرد که بادش در رفت – ووش!
هشت بادکنک که کسی نمی خرید،
آزاد بودن پرواز کنند و در هوا معلق باشند.
آزاد بودند هر موقع خواستند بترکند!
 
===========  
 
قطعه پازل 
 
یک قطعه پازل ...
که در پیاده رو افتاده،
یک قطعه مقوایی پازل ...
که در آب باران خیس خورده،
ممکنه یک دکمه آبی
از کت خانمی باشه
که توی لنگه کفش زندگی می کرده
می تونه لوبیای سحر آمیز باشه.
یا چینی در پیرهن مخمل قرمز یک ملکه
یا یک گاز از سیبی که
نامادری سفیدبرفی بهش داد ...
می تونه تور یک عروس باشه.
یا یه شیشه که درشور باز کنی غول زشتی بیرون می آد.
می تونه تکه ای از لباس ساحره غرب
موقعی که بخار می شد باشه.
می تونه جریان عمیق قطره اشکی
روی صورت یک فرشته باشه
هیچ چیز به اندازه یک قطعه خیس خورده پازل
احتمال هر چیزی بودن رو نداره.
  
========= 
 
چگونه مجبور نباشیم ظرفها را خشک کنیم؟  
 اگه مجبوری هر روز ظرفها رو خشک کنی
( وای چه کار بی مزه و مزخرفی )
اگه مجبوری هر روز ظرفها رو خشک کنی
( عوض اینکه سری به کوچه بزنی )
اگه مجبوری هر روز ظرفها رو خشک کنی ...
و یک روز یکی از اونها رو بندازی و بشکنی
دیگه کسی اجازه اینکار رو بهت نمی ده
و دیگه مجبور نیستی هر روز ظرفها رو خشک کنی.   
===============  
 
اگه چی بشه چی؟  
 دیشب، وقتی خواستم بخوابم.
چند تا «اگه چی بشه چی؟» به فکرم اومد.
تا صبح جلوی چشمم رژه رفتن و ورجه ورجه کردن
و همان آواز قدیمی «اگه چی بشه چی» رو خوندن:
اگه توی مدرسه درسم بد بشه چی؟
اگه در استخرو تخته کنن چی؟
اگه توی خیابون کتک بخورم چی؟
اگه توی لیوانم سم باشه چی؟
اگه یه باری شروع کنم به گریه چی؟
اگه مریض بشم و بمیرم چی؟
اگه امتحانمو بد بدم چی؟
اگه روی صورتم موی سبز دربیاد چی؟
اگه هیچکس منو دوست نداشته باشه چی؟
اگه یه برق از آسمون بیاد و منو بگیره چی؟
اگه سرم شروع کنه به کوچیک شدن چی؟
اگه باد بادبادکمو پاره کنه چی؟
اگه جنگ بشه چی؟ 
اگه سرویسم دیر برسه چی؟
اگه دندونام صاف در نیاد چی؟
اگه شلوارم پاره بشه چی؟
اگه هیچوقت شنا یاد نگیرم چی؟
هر وقت که همه چیز رو به راهه،
نصفه شب «اگه چی بشه چی» سراغم می آد.   
 ===============  

کنترل دنیا   
 

روزی خدا با لبخند به من گفت:
ببینم، دلت می خواد برای مدتی دنیا رو تو بگردونی؟
گفتم: بله، به امتحانش می ارزه.
بعد پرسیدم:
محل کارم کجاست؟
چقدر حقوق می گیرم؟
کی برای ناهار می ریم؟
بعدازظهر کی مرخص می شم؟
خدا گفت: اون گردونه رو بده به من!
اینطوری حتما کار دنیا رو به هم می ریزی.  
 
=============   
 
 =============   
 
 
دوستی 
 
راهی کشف کرده ام
که برای همیشه با هم دوست باشیم
این راه خیلی ساده است :
هر چه من می گویم ، انجام بده   
 
 =============   
 

خواب عجیب و غریب 

 

دیشب خواب عجیب و غریبی دیدم

خواب دیدم معلم مدرسه شده‌ام

و معلم‌ها هم بچه مدرسه‌ای شده‌اند

و من به آن‌ها تکلیف می دهم.

 

صدتا کتاب تاریخ بهشان دادم

که هر شب حفظ کنند و

وادارشان کردم که بدون آن که چراغ را روشن کنند

تمام آن‌ها را از بر بخوانند.

 

فرستادمشان گردش علمی

به اطراف مغولستان

و برای تکلیف شب شان

گفتم که یک ما گنولیای ارغوانی هفت متری در آنجا پرورش دهند.

 

ازشان پرسیدم حساب کنید که

هر نمرة افتضاحی برابر با چند قطره اشک است؟

و برای هر جواب غلط‌شان

از گوش آویزانشان می کردم.

 

و وقتی که سرکلاس حرف می زدند یا می خندیدند

چنان نیشگونی ازشان می گرفتم که دادشان به هوا می رفت

آنقدر بلند و بلند و بلندتر که یکهو از خواب پریدم

در حالی که حساب دلم خنک شده بود!! ایول! 

 

امتحان امتحان امتحان! 
 
تا جون دارم از ما امتحان می گیرن
تو مدرسه اونقدر از ما امتحان می گیرن
که از نفس میوفتیم
بس که امتحان دادیم و امتحان دادیم امتحان دادیم
انگار که جز این کاری ندارم
اگر می تونستی توی کلمونو نگاه کنی
می دیدی که مغزمون سیاهو کبود شده
از بس که امتحان دادیم و امتحان دادیم وامتحان دادیم
همه فکر و ذهنمون همینه
انقدر هر هفته امتحان دادیم
که اصلا وقت نمی کنیم چیزی یاد بگیریم
  

چند کلیپ حالب

                 

 

کلیپ جنگ آیکون های دسک تاپ  

 

 

 

 

 

 

یک کلیپ زیبا از برونو بوزتی  

 

 

مقایسه ی فرهنگ مردم ایتالیا و دیگر کشور های اروپایی 

 

 

 

معرفی یک نویسنده ی خلاق

 

شل سیلور استاین  

 

 

 

با نام کامل شلدون آلن سیلور استاین (به انگلیسی: Sheldon Alan Silverstein) شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت.[۱] 

 

 

زندگی 

 

پدرش ناتان و مادرش هلن نام داشت و نام خودش شلدون آنی سیلوراستاین بود.او یک دختر و یک پسر داشت، دخترش شوشانا در ۱۱ سالگی از دنیا رفت و تنها پسرش ماتیو در هنگام فوت پدر ۱۲ سال داشت.[۲]

فعالیت هنری  

وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد.

سیلور استاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار نقاشی و نوشتن تنها اموری بودند که وی در آنها موفق بود، معروفترین آثار سیلوراستاین آثاری است که او برای کودکان نوشته‌است. هر چند آثار وی در گروه سنی و مخاطب خاصی نمی‌گنجد و بسیاری از آثار او محبوبیت قابل توجهی در بین بزرگسالان دارد.[۳] 

 

آثار  

 

برخی از آثار سیلور استاین که به فارسی ترجمه شده‌است:

  • شیری که جواب گلوله را با گلوله داد (لافکادیو)
  • درخت بخشنده (۱۹۶۴)
  • جایی که پیاده‌رو تمام می‌شود
  • چراغی در اتاقک زیر شیروانی
  • بالا افتادن
  • یک زرافه و نصفی
  • در جستجوی قطعه گمشده
  • کسی یک کرگدن ارزان نمی‌خواد؟
  • بابا نوئل نو
  • راهنمایی پیش آهنگی عمو شلبی
  • آشنایی قطعه گم شده با دایره بزرگ
  • بالا افتادن (۱۹۹۶)
  • "پاهای کثیف"
  • "هملت"
  • "قهرمان"
  • "عاشقانها"
  • "کمی نوازشم کن"
  • " من و دوست غولم"

نمونه آثار

  • ترانه پاهای کثیف(Dirty Feet) 

آه پاهای کثیفی دارم/نمی‌توانم تمیزشان کنم/پاهای کثیفی دارم/برای اینکه /مدت زیادی/در خیابان‌های کثیف/با این و آن دست به یقه شدم/من با پاهای کثیفم از آنجا می‌آیم  

 

 

داستانک

 

یک داستان کوتاه از دوست خوبمان علیرضا  

 

 

 

یک داستان اموزنده برای بچه ها   
یکی بود یکی نبود بچه خرگوش کوچولویی با مادرش تو خونشون زندگی میکردند یک روز خرگوش کوچولو گفت مامان جون من بزرگ شدم می خواهم از پیش شما برم مامانش گفت اگه تو از پیش من بری من به دنبالت مییام خرگوش کوچولو گفت اگه دنبالم بیای من ماهی می شم واز پیش شما میرم مامانش گفت اگه تو ماهی بشی من ماهیگیر میشم و همه دریا را میگردم  خرگوش کوچولو گفت اگه ماهیگیر بشی من گل میشم و توی باغچه قایم میشم مامانش گفت اگه گل بشی من باغبان میشم و همه ی باغچه های دنیا را دنبالت می گردم پس من پرنده میشم و پر میزنم و میرم اگه پرنده بشی و از پیشم بری من درخت میشم تا هر وقت خسته شدی روی شاخه هام بنشینی خرگوش کوچولو گفت اگه درخت بشی من حالا بچه کوچولو  میشم و توی خونه میمونم مامانش گفت اگه تو کوچولوی من بشی و توی خونه بمونی من مادرت میشم و توی اغوشم میگیرمت خرگوش کوچولو همون جا پیش مامانش موند> اون فهمید  هیچ جای امنی بهتر از خانه ی خودمون نیست و هیچکس مهربان تر از پدر ومادر نیست . داستان بچه خرگوش کوچولو یی است که فکر میکنه بزرگ شده و میتونه تنها ی تنها بدونه مادرش زندگی کنه در پایان اون می فهمه که هرگز نمیتونه اغوش مادرش را ترک کنه.  
 

آزمایش های ساده ی علوم

چند آزمایش ساده ی علوم  

    

۱ - آزمایش با سکه  

 

۲ - موتور الکتریکی در 10 دقیقه

 

 

برای دیدن آزمایش ها به ادامه مطلب مراجعه نمایید    

 

ادامه مطلب ...

معرفی یک سایت

 

 

باشرکت در آزمون های این سایت می توانید جوایز ارزنده ای را تصاحب کنید  

 

والا بابام جان دروغ چرا تا قبر ۴ قدمه  

ما که به گوش خودمان نشنیدیم این حرف ها را معید برادران گفته ما هم نقل کردیم دروغ و راستش با خودش  

ما که به این سایت رفتیم و ثبت نام کردیم شما هم بزید تا ببینیم چی پیش میاد .  

 

 

 

 

 

http://www.kanoonquiz.ir/