sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش
sutern rings

sutern rings

در جستجوی دانش

تغییرات ماده

بخش دوم - تغییرات ماده

مواد تغییر می کنند:
مواد مختلف یعنی عنصرها، ترکیب ها و مخلوط ها همیشه به یک صورت باقی نمی مانند و ممکن است تغییر کنند و می دانیم که همه مواد از نظر رنگ، حجم، بو، سختی و نرمی با هم متفاوتند و علی رغم این تفاوت ها پاره ای از مواد به هم شبیه اند.


شباهت های مواد عبارتند از :
1- همه مواد حجم دارند.
2- همه مواد وزن دارند.
3- ماده ی تشکیل دهنده همه مواد جرم آنها را تشکیل می دهد.
4- همه مواد از مولکول تشکیل شده اند.
5- مولکول همه مواد از ذرات کوچک تری به نام اتم تشکیل شده است.

متغیر فیزیکی و تغییر شیمیایی
در بعضی تغییرات، جنس ماده عوض نمی شود، یعنی ماده به ماده دیگری تبدیل نمی گردد. به این گونه تغییرات، تغییرات فیزیکی گفته می شود. مانند تبخیر آب و ذوب شدن یخ. در گروهی دیگری از تغییرات، خاصیت های ماده به کلی تغییر می کند. یعنی یک ماده به ماده دیگری تبدیل می شود. به چنین تغییراتی تغییرات شیمیایی گفته می شود. مانند پختن غذا، زرد شدن برگ درختان.

تغییر فیزیکی (آزمایش جوشانده آب، یخ زدن آب در فریزر)
وقتی آب بخار می شود، مولکول آن تغییر نمی کنند، بلکه فاصله آنها از هم زیاد می شود و مولکول ها در هوا پراکنده می شوند تبخیر، یک تغییر فیزیکی است. اما اگر نان را روی حرارت بگیریم تا سیاه شود، دیگر نان نیست بلکه تغییر شیمیایی کرده و ماده دیگری به وجود آمده و مولکول های نان تغییر نکرده اند. آهن یک عنصر است. اگر یک وسیله آهنی را در هوای مرطوب بگذارید، دچار تغییر شیمیایی می شود زیرا در هوا، اکسیژن وجود دارد. این ماده که در اثر این تغییر شیمیایی به وجود آمده رنگ آهن نامیده می شود که به آن اکسید آهن می گویند. اکسید آهن یک ترکیب است. برای اینکه ماده ای تغییر کند مدتی زمان لازم است که گاه می توان مدت آن را پیش بینی کرد.

پرسش های بخش 2
در جای خالی کلمات مناسب بنویسید.

1- تغییر رنگ و بوی مواد غذایی برای ما مضر است.
2- در تغییر شیمیایی مواد، جنس آن عوض می شود.
3- برای اینکه ماده ای تغییر کند باید زمانی از آن بگذرد.
4- نام علمی زنگ آهن اکسید آهن است.
5- دوره آب در طبیعت، نتیجه تغییرات فیزیکی است.
6- هر نوع سوختن مواد یک تغییر شیمیایی است.

سؤالات تشریحی
1- مواد از چه ساخته شده اند؟ و به چه حالت هایی وجود دارند؟

از مولکول ساخته شده اند و به حالت های جامد، مایع و گاز هستند.

2- ترکیب چیست؟

وقتی اتم های تشکیل دهنده ی ماده ای یکسان نباشد به آن ماده ترکیب می گوئیم.

3- از مواد زیر کدام ترکیب و کدام عنصر است؟

آب: ترکیب
سنگ: ترکیب
اکسیژن: عنصر
چوب: ترکیب
نقره: عنصر
شیشه: ترکیب

4- مواد در چه خواصی مشترک هستند؟

همه مواد وزن، حجم و جرم دارند.

5- در چه صورت ماده تغییر فیزیکی پیدا می کند؟

در صورتی که مولکول هایش تغییر نکند و به ماده دیگری تبدیل نشود.

6- عنصر در اثر تغییر دما تغییر فیزیکی پیدا می کند یا تغییر شیمیایی؟

تغییر فیزیکی پیدا می کند. یعنی به ماده دیگری تبدیل نمی شود فقط تغییر حالت می دهد.

7- وقتی غذا فاسد می شود چگونه تغییری در آن ایجاد می شود؟

تغییر شیمیایی ایجاد می شود.

8- وقتی شیر فاسد می شود و می برد چه تغییری صورت می گیرد؟

تغییر شیمیایی پیدا می کند

9- اکسید آهن چیست؟

ترکیبی است از اکسیژن و آهن که به آن زنگ آهن هم می گوئیم و به رنگ قهوه ای است و به محکم بودن آهن نیست.

10- فرق آهن و اکسید آهن چیست؟

آهن عنصر است و اکسید آهن ترکیب. آهن خاکستری رنگ استولی اکسید آهن قهوه ای و محکم است.


بخش سوم - ماشین ها

آموختیم که وقتی جسمی را می کشیم یا حرکت می دهیم، به آن نیرو وارد می کنیم و بدون وارد کردن نیرو، نمی توانیم اجسام را به حرکت در آوریم. تعداد نیرویی که برای انجام کارها ی مختلف صورت می گیرد با هم فرق دارد.

بشر برای انجام و حرکت اجسام سنگین از فکر خود بهره می گیرد تا از وسیله و ابزاری بهره برد که بتواند هر کاری را آسان تر انجام دهد. ابزاری که استفاده از آنها باعث می شود تا کارها آسان تر انجام شود ماشین نامیده می شود. ماشین ها ممکن است ساختمانی پیچیده داشته باشند و یا ساختمانی ساده داشته باشند مانند قرقره، سطح شیب دار، اهرم و غیره.

اهرم چیست؟
اهرم ها نوع دیگری از ماشین های ساده هستند که با آنها می توانیم کارها را آسان تر انجام دهیم. با کمک اهرم می توان چیزهای سنگین را آسان تر جابه جا کرد. اهرم ها شکل های مختلف دارند. در بسیاری از ابزارها و وسایل که ما استفاده می کنیم نوعی اهرم وجود دارد مانند اله کلنگ. هر اهرم سه قسمت دارد:
1- تکیه گاه
2- قسمتی که به آن نیرو وارد می کنیم
3- قسمتی که اهرم بر جسم نیرو وارد می کند. تکیه گاه ممکن است بین دو قسمت دیگر قرار گیرد. به طور کلی در وسایل مختلف محل تکیه گاه تغییر می کند.


سطح شیب دار:
سطح شیب دار نیز ساختمان ساده ای دارد که با استفاده از نیروی کشش زمین اجسام سنگین را به طرف پائین می کشد. نوعی سطح شیب دار سُرسُره است.


ماشین چیست؟
به وسایلی مانند اهرم و سطح شیب دار که انجام دادن کارها را آسان تر می کند ماشین گفته می شود. بعضی ماشین ها ساده اند مثل قرقره، پیچ گوشتی و غیره. ساختمان بعضی از ماشین ها پیچیده است. هر ماشین از به هم پیوستن ماشین های ساده صورت می گیرد. مانند ماشین لباسشوئی و چرخ گوشت.

ماشین ها نیروی خود را از کجا به دست می آورند؟
گفتیم که برای به حرکت در آوردن اجسام نیرو لازم است. گاهی این نیرو را توسط انسان تأمین می کنند مانند کارگری که سطل پر از قیر را به بالا می برد. و گاهی تنها نیروی ماهیچه ما کافی نیست به همین دلیل باید به فکر منابع دیگر نیرو باشیم.

اس
تفاده از انرژی الکتریکی
انرژی الکتریکی از مهم ترین انرژی هاست. به وسیله ای که انرژی الکتریکی را به انرژی حرکتی تبدیل می کند موتور الکتریکی می گویند. اگر موتور الکتریکی را به جریان برق وصل کنیم می تواند اجسام را به حرکت در آورد. مانند آرمیچر، چرخ گوشت و سشوار فیزیک موتور الکتریکی است.

پرسش های بخش 3
در جای خالی کلمات مناسب بنویسید.

1- هر چه طول سطح شیب دار کم تر باشد، برای بالا بردن جسم نیروی بیشتری نیاز داریم.
2- ما از انرژی الکتریکی برای تولید نور و گرما و حرکت استفاده می کنیم.
3- همه وسایل الکتریکی دارای موتور الکتریکی نیستند.
4- از موتورهای الکتریکی ساده می توان به آرمیچر اشاره کرد.
5- پس اگر نیرو نداشته باشیم نمی توانیم اجسام را به حرکت در آوریم.
6- یکی از انرژی هایی که در ماشین پیچیده مورد استفاده قرار می گیرد، انرژی الکتریکی است.

سؤالات تشریحی
1- در چه صورت جسمی که ساکن است حرکت می کند؟

وقتی که به آن نیرویی وارد شود.

2- ماشین چیست؟

به وسایلی که انجام دادن کارها را برای ما آسان می کند ماشین گفته می شود.

3- اهرم چیست و از چه قسمت هایی ساخته شده است؟

میله ای است که از آن برای بالا بردن اجسام استفاده می شود. تکیه گاه قسمتی که بر آن نیرو وارد می کنیم. قسمتی که اهرم بر جسم نیرو وارد می کند.

4- کدام قسمت از بدن ما مانند اهرم کار می کند؟

بازوها هنگام برداشتن بار سنگین، استخوان های پا هنگامی که با پا در توپ حرکت ایجاد می کنیم. در تمام این حرکات مفصل ها مثل تکیه گاه اهرم هستند و استخوان ها مثل میله های اهرم عمل می کنند.

5- سطح شیب دار چگونه حرکت دادن اجسام را آسان می کند؟

به وسیله نیروی کشش زمین اجسام سنگین را به طرف پائین می کشد.

6- ماشین های ساده را نام ببرید؟

قرقره ها، اهرم ها و سطح شیب دار.

7- در ساختمان ماشین های پیچیده چه چیزهایی استفاده می شود؟

از چرخ دنده ها و قطعه های گوناگون فلزی و ماشین های ساده.

8- موتورهای الکتریکی را شرح دهید؟

وسیله ای است که با جریان برق کار می کند و انرژی الکتریکی را به حرکت تبدیل می کند.

9- در چه صورت می توانیم موتور الکتریکی قوی تری بسازیم؟

هر چه تعداد سیم پیچ ها بیشتر باشد، موتور الکتریکی قوی تری درست می شود.

 

علوم تجربی پنجم ابتدایی

بخش اول - ساختمان مواد

1- مانند دانشمندان فکر کنید :
در سال های پیش آموختید که "مشاهده کنید". یعنی مشاهده کردن یک راه یادگیری است. مشاهده یعنی استفاده از اندام های مختلف بدن .

2- بپرسید :
تحقیقات علمی معمولاً با چیزهایی شروع می شوند که درباره آنها اطمینان کافی ندارید.  

در این مواقع پرسش هایی به ذهن شما می رسد که واقعاً مایلید به آنها جواب دهید.

3- فرضیه بسازید :
وقتی شما با استفاده از مشاهده به پرسش خود یک پاسخ احتمالی می دهید فرضیه سازی  

می کنید. اما فرضیه باید قابل آزمایش کردن باشد. در غیر اینصورت لازم است آن را عوض کنید.

4- آزمایش کنید :
معمولاً در آزمایش های مقایسه ای همه چیز را مشابه انتخاب می کنند و فقط یک چیز را  

تغیر می دهند. در این آزمایش هم فقط دمای آب در سه لیوان تفاوت داشت.  

(آزمایش تهیه آب لیمو).

5- یادداشت بردارید :
وقتی آزمایش را انجام می دهید مشاهده می کنید و اطلاعاتی به دست می آورید که  

باید آنها را یادداشت کنید. تهیه نمودار و جدول، راهی برای رسیدن به نتیجه است برای  

کسب اطمینان از درستی نتیجه، لازم است آزمایش چند بار تکرار شود.

6- نتیجه بگیرید :
بعد از مطالعه اطلاعات به دست آمده، باید از آنچه آموخته اید نتیجه گیری کنید.  

نتیجه باید درباره فرضیه شما باشد. فرضیه ایی که از راه های مختلفی درست در آید،  

نظریه نامیده می شود.

ساختمان مواد:
ماده چیست؟

تمام چیزهای غیر زنده ای که در اطراف ما هستند، ماده نام دارند. بعضی از مواد مانند  

چوب و سنگ شکل ثابتی دارند. موادی که در دمای معمولی شکل آنها تغییر نکند،  

جامد هستند. موادی که به شکل ظرف خودشان در آیند مایع هستند و موادی که  

در فضا پخش می شوند و با چشم دیده نمی شوند گاز هستند.


مواد از چه ساخته شده اند؟
اگر به دانه های شکر نگاه کنید می بینید از دانه های بسیار ریزی درست شده است 

 که این ذره های بسیار کوچک با چشم معمولی قابل مشاهده نیستند. پس با  

میکروسکوپ های بسیار قوی آن را هزاران برابر درشت می کنند تابتوان آنها را دید. 

 به هر کدام از این ذره ها یک مولکول شکر گفته می شود. مولکول هر ماده با ماده  

دیگر متفاوت است و به همین دلیل، مواد خاصیت های متفاوتی دارند. رنگ،  

بو و مزه از خاصیت های هر ماده هستند.


آیا مولکول ها حرکت دارند؟
اگر در یک شیشه عطر را باز کنند و در جایی قرار دهید، بوی آن در هواپخش شده  

و به مشام می رسد. پس نتیجه می گیریم که مولکول های عطر پیوسته در حرکتند  

و بوی عطر در هوا پراکنده می شود. در تمام مواد مولکول پیوسته در حال جنبش 

 هستند. بویی که از شیشه عطر برمی خیزد همان مولکول های ماده است که 

 از ماده جدا می شوند و به بینی ما وارد می شوند.

حال اگر در یک ظرف روغن چند قطره آب بریزند و آنها را با وسیله ای به هم نزدیک  

کنید به هم می پیوندند؛ یعنی مولکول های هر ماده همدیگر را می یابند. ربایش  

مولکول ها در همه اجسام یکسان نیست. در بعضی مواد ربایش با شدت بسیاری  

صورت می گیرد مانند چوب که نمی توانیم آن را با تست جدا کنیم.


وضع مولکول ها در مواد جامد، مایع و گاز چگونه است؟
در مواد جامد مولکول ها به هم نزدیک اند و با نیروی زیاد یکدیگر را می ربایند.  

مولکول ها در مواد جامد فقط در سر جای خود می لرزند؛ به همین دلیل، 

 شکل و حجم مواد جامد همیشه ثابت است و تغییر نمی کند.

در مواد مایع فاصله مولکول ها از هم بیشتر است. مولکول های مواد مایع مانند 

 دانه های زنجیر به هم متصل اند و زنجیرهای کوچکی را به وجود آورده اند.  

مولکول های مواد جامع می توانند آزادانه سُر بخورند و جابه جا شوند. به همین  

دلیل یک مایع به شکل ظرف خود در می آید.

در بین مولکول های گاز تقریباً نیروی ربایش وجود ندارد. به همین دلیل مولکول های  

گاز همدیگر را نمی ربایند و آزادانه حرکت می کنند. فاصله بین مولکول های گازها 

 از دو ماده دیگر بیشتر است. به همین دلیل گازها در همه جا و در محیط اطراف  

خود پراکنده اند.


چرا مواد خاصیت متفاوتی دارند؟
مولکول ها از ذرات کوچک تری به نام اتم تشکیل شده اند. اگر اتم هایی که مولکول های 

 یک ماده را می سازند یکسان باشند. به آن ماده عنصر می گوئیم. گاز اکسیژن که 

 برای تنفس موجودات زنده ضروری است یک عنصر است. چون مولکول آن از دو اتم  

یکسان ساخته شده است. موادی مانند طلا، آلومینیم و آهن یک عنصر هستند.
اگر مولکول های یک ماده از دو یا چند نوع اتم ساخته شده باشد به آن ماده ترکیب 

 می گوئیم. مانند آب که از دو اتم ئیدروژن و یک اتم اکسیژن تشکیل شده است.

پرسش های بخش 1
1- اتم های تشکیل دهنده کدام ماده مثل هم نمی باشد؟

1- اکسیژن
2- طلا
3- نمک
4- آلومینیم

2- اتم های کدام دسته مواد مثل هم می باشند؟

1- اکسیژن، ئیدروژن، الکل
2- آب، آهن، ئیدروژن
3- اکسیژن، آب، ئیدروژن
4- آهن، گوگرد، اکسیژن

3- کدامیک از مواد زیر عنصر است ؟

1- نمک
2- اکسیژن
3- دی اکسید کربن
4- نفت

4- مواد در کدام یک از حالت های زیر، تعداد جایی را که اشغال می کنند، ثابت است؟

1- گاز، مایع
2- جامد، گاز
3- جامد، مایع، گاز
4- مایع، جامد

5- ربایش مولکولی در کدامیک از مواد زیر بسیار نادر است؟

1- شیر
2- هوا
3- انگشتر
4- آب

سوالیکدوسهچهارپنج
جواب گزینه34243

 


سؤالات تشریحی
1- چه چیزهایی با خاصیت یک ماده هستند؟

بو، رنگ، مزه

2- جنبش مولکولی چیست؟

مولکول های یک ماده پیوسته در حال جنبش هستند. در مواد گازی شکل جنبش  

مولکول ها خیلی زیاد و در مایعات نسبت به گازها کمتر است در اجسام جامد  

مولکول ها فقط در جای خود می لرزند.

3- چرا چنبش مولکولی باعث نمی شود که مواد از هم پراکنده می شوند؟

زیرا ربایش مولکولی باعث می شود مولکول های ماده یکدیگر را بربایند.

4- مولکول ها از چه ساخته شده اند؟

از اتم

5- به چه موادی عنصر می گوئیم؟

به موادی که اتم های یکسان داشته باشند.

6- به چه موادی ترکیب می گوئیم؟

به موادی که از چند نوع اتم درست شده اند

7- کدام نوع از مواد شکلشان تغییر می کند؟

گاز و مایع

ونسان یک هنرمند بزرگ

 

وَنسان ون گوگ 

 

 

 

وَنسان ویلِم ون گوگ یا فینسِنت فان خوخ ) ‏ (۳۰ مارس ۱۸۵۳ - ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰) نقاش نامدار هلندی بود. هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی کامل به سر می‌برد اما اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان  (پست‌امپرسیونیست) شناخته می‌شود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج می‌برد و همین موضوع به خودکشی او منجر شد.

کودکی و جوانی

 
 
 
 
 
پرترهٔ دکتر گاشه، ونسان این اثر را در آخرین سال زندگی خود خلق کرد، ۱۸۹۰
 

ونسان ون گوگ  در ایالت برابانت هلند نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. او پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودورس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند و سه‌تا از عموهایش دلال آثار نقاشی بودند. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او عمو کنت می‌گفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود.

برادر محبوب و حامی‌اش تئودورس، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود.

در ۱۸۶۰ وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد.

از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم بک معلم خصوصی بود تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانه‌روزی به نام سنت پرولی[۲] در زونبرگ[۳] رفت. دوری از خانواده او را افسرده می‌کرد و این مساله را در بزرگ‌سالی نیز عنوان کرد. در ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلس[۴] در تلبوری[۵] رفت و در آن‌جا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده بود، اصول اولیه طراحی را آموخت.

در ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ تعریف وی از دوران نوجوانی و جوانی‌اش این چنین بود:

«دوران جوانی من، تاریک، سرد و بی‌حاصل بود...»  

 

 

 

 

 
 
سیب‌زمینی‌خورها، اولین شاهکار ون گوگ که در سال ۱۸۸۵ کشیده شده‌است 
 
 
 
 
 
 
 
 

ونسان در سال ۱۸۶۹ نزد عمویش  در یک بنگاه خرید و فروش آثار هنری مشغول به کار شد و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود و در بیست سالگی از پدرش بیشتر پول در می‌آورد.

 ونسان به‌تدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آنجا بود که ونسان از این‌که با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در ۱۸۷۶ از کار اخراج شد. 

 

اعتقاد مذهبی او به تدریج شدیدتر شد تا آن‌جا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به صورت خیرخواهانه و بدون دستمزد به تدریس مشغول شد. او تصور می‌کرد در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌است. این مدرسه در بندر رمسگیت[۷] قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرحی از مناظر آنجا بکشد. 

 

مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتاب‌فروشی به کار مشغول بود، ولی این کار وی را راضی نمی‌کرد و وی بیشتر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی می‌گذراند.

در این دوران به گواهی هم اتاقی‌اش گورلیتز[۸] که معلمی جوان بود به شدت صرفه‌جو بود و از مصرف گوشت پرهیز می‌کرد. 

 

در سال ۱۸۷۷ وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانواده‌اش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش جان[۹] که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و آنجا را ترک کرد.  

 

 

زندگی هنری  

 

 
 
شب پرستاره، منظرهٔ اتاق ونسان در بیمارستان روانی، ۱۸۷۹ 
 
 
 

ون گوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری، معلم و واعظ مذهبی گذراند. او اعتقاد دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال سنگ بلژیک به عنوان مبلغ غیرروحانی مسیحی فعالیت کرد. پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقا تحت تاثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت. در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. 

 

 

 برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان  (امپرسیونیست) شد.   

 

او فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. وی از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر کوتاه خویش آفرید که شامل ۹۰۰ نقاشی و ۱۱۰۰ طراحی می‌باشد. برخی از مشهورترین آن‌ها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند. او تنها در ۲ ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی برجای گذاشت.  

 

 

ون گوگ در ابتدا از رنگهای تیره و محزون استفاده می‌کرد تا اینکه در پاریس با (امپرسیونیسم) و  

 (نئو امپرسیونیسم) آشنا شد و این آشنایی پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.   

 

ون گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعهٔ گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند شامل ۱۱ اثر می‌باشد خودنگاره‌ها و شب‌های پرستارهٔ وی از دیگر نقاشی‌های برجستهٔ او محسوب می‌شوند.   

 

در سال ۱۸۹۰ به دکتر گاشه روانشناسی که از او پرتره‌ای نیز کشیده‌است، مراجعه کرد. پیسارو این دکتر را به او معرفی کرده بود. اولین برداشت ون گوگ از گاشه این بود که دکتر خودش از او بیمارتر است. روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق‌تر می‌شد.   

 

 

 

در ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی درمیان کشتزارها گلوله‌ای در سینه خود خالی کرد. روز بعد در مهمان‌سرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نیز درگذشت.   

 

فیلم‌های داستانی و مستند زیادی درباره ون‌گوگ و آثارش ساخته شده است.  

 

 

 

  مرگ  

 

 

 
طبیعت بی‌جان: گلدان همراه دوازده آفتابگردان، اوت ۱۸۸۸
 
 
 
 

هنگام مرگ همچون رافائل، سی و هفت سال بیشتر نداشت و سال‌هایی که به نقاشی مشغول بود از یک دهه فراتر نرفت. تابلوهایی که باعث شهرت او شده‌اند در طول سه سالی کشیده شد که مدام گرفتار حمله‌های عصبی و افسردگی بوده‌است. امروز بیشتر مردم بعضی از این تابلوها را می‌شناسند؛ گل‌های آفتابگردان، صندلی خالی، شب‌های پر ستاره، درختان سرو و بعضی پرتره‌هایش به صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاق‌های سادهٔ مردم عادی نیز دیده می‌شوند. این دقیقا همان چیزی است که ون گوگ می‌خواست. او دوست داشت تابلوهایش تاثیر مستقیم و قوی چاپ‌نقش‌های رنگی ژاپنی را داشته باشند که بسیار تحسینشان می‌کرد. آرزو داشت هنر صاف و ساده‌ای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، که مایهٔ شعف و تسلای خاطر همه انسان‌ها باشد.[۱۲]

پس از مرگ ون گوگ، تابوتش را پر از گل‌های آفتابگردان کردند. 

 

نگارخانه

آوای دل انگیز

 

پیش از این هرگز به فکرم نرسیده بود که موسیقی و تفکر این اندازه شبیه هم هستند  

 

در حقیقت می توان گفت : موسیقی راه دیگری از فکر کردن است  

 

یا شاید فکر کردن گونه ی دیگری از موسیقی است .  

 

این چند آهنگ هم  برای علیرضا  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داستانک

 

دزد مال یا دزد اعتقاد    

 روزی دزدی در راهی ، بسته ای یافت که در آن چیزگرانبهایی بود و دعایی نیزپیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. اورا گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند. و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین.اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال ،خللی می یافت ؛ آن وقت من ، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.   

 

 

یک گام هرچند کوچک! ...  

 

 

مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم میزد.
مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم میشود و چیزی را از روی زمین بر میدارد و توی اقیانوس پرت میکند.
نزدیک تر می شود، میبیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتد در آب میاندازد.
- صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می خواهد بدانم چه می کنی؟
- این صدفها را در داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.
- دوست من! حرف تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد.
تو که نمیتوانی آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست.
نمی بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟
مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت: "برای این یکی اوضاع فرق کرد… !"

داستانک

 

 غذای سگ

 

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش .....

همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ..... سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت....

داستانک

داستانی درباره زود قضاوت کردن :

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله اش در قطار نشسته بود. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن. مرد مسن با لبخندی، هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار میکرد، متعجب شده بودند ! ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند . زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند . آسمان باریدن گرفت چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آنها را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران میبارد، آب روی من چکید . زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟ مرد مسن گفت: ما همین الآن از بیمارستان بر میگردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند

داستانک

چوپان

چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد...!
او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان...
عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون بز نتواند از آن بگذرد ...
نه چوبی که بر تن و بدنش میزد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته.
پیرمرد دنیا دیدهای از آن جا میگذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را میدانم.
آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد.
بز به محض آنکه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید.
چوپان مات و مبهوت ماند. این چه کاری بود و چه تأثیری داشت؟
پیرمرد که آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان میدید گفت : تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب میدید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد ، آب را که گل کردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید.
و من فهمیدم این که حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمیگذارد و خود را نمیشکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را میپرستد ...

داستانک

 

شایعه


زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و...
سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرید بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.

فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی 4 تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است. پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری.

یک آزمایش شگفت انگیز

 

یک آزمایش شگفت انگیز از وبلاک آقای توکلیان  

 

یخ زدن آب در دمای منفی چهل درجه